RSS

بایگانی دسته‌ها: خبری

به یاد داشته باشیم، آینده ما در دست کودکان امروز است.

طبق برنامه پنج ساله تا سال 1393 باید بیسوادی در گروه سنی زیر 50 سال در مناطق مختلف کشور ریشه کن شود اما متاسفانه هر ساله شاهد افزایش شمار زیاد کودکانی هستیم که از تحصیل بازمی‌مانند.

فهیمه حسن‌میری: با شروع هر سال تحصیلی و آماری که از دانش‌آموزان تازه وارد به سیستم آموزشی کشور منتشر میشود، کمتر کسی به این فکر میکند که چه تعداد از این دانش‌آموزان به مقاطع بالاتر راه خواهند یافت و چه تعداد به دلایل مختلف، در نیمه‌های راه مدرسه و درس و مشق را رها کرده و به بازار کار وارد شده یا خانه‌نشین میشوند.

طبق برنامه پنج ساله تا سال 1393 باید بیسوادی در گروه سنی زیر 50 سال در مناطق مختلف کشور ریشه کن شود اما هر ساله شاهد افزایش شمار زیاد کودکانی هستیم که از تحصیل بازمی‌مانند. جدیدترین یافته‌های پژوهشی از وضعیت دانش‌آموزان در مدارس نیز حاکی است که سالانه 25 درصد دانش‌آموزان یعنی یک چهارم آنها ترک تحصیل میکنند. مصطفی اقلیما، رئیس انجمن‌ علمی مددکاران ایران و عضو شورای بررسی آسیب‌های اجتماعی با اعلام این آمار، ضمن ابراز نگرانی از تعداد زیاد ترک تحصیل و جدایی دانش‌آموزان از محیط‌های آموزشی و مدارس، اعلام کرده است: دانش‌آموزان در طول روز میانگین بین 7 تا 8 ساعت در مدارس هستند و بیش‌ترین وقت مفید خود را در مدارس می‌گذرانند. در حال حاضر بر اساس جدیدترین یافته‌های پژوهشی در مدارس بیش از 25 درصد از دانش‌آموزان سالیانه از مدارس ترک تحصیل می‌کنند که این آمار بسیار نگران کننده است و معلوم نیست سرنوشت این دانش‌آموزان که چندین برابر بیش از دیگران در معرض تهدید‌های اجتماعی هستند، چه می‌شود.

به اعتقاد بسیاری از آسیب‌شناسان اجتماعی، درصد بالایی از بزهکاری‌ها نتیجه ترک تحصیل دانش‌آموزان از مدرسه است به نحوی که بیش از پنجاه درصد بزهکاران زیر 18 سال در کانون اصلاح و تربیت را دانش‌آموزان ترک تحصیل‌کرده تشکیل میدهند و تحقیقات نشان می‌دهد که بین شکست تحصیلی، فرار از منزل و مدرسه و میزان آسیب‌های اجتماعی، رابطه معناداری وجود دارد که این امر نگرانی از میزان بالای ترک تحصیل در کشور را دوچندان میکند.

در بررسی علت ترک تحصیلهای صورت گرفته، علاوه بر فقر مالی که به اشتغال کودکان یا نوجوانان منجر میشود، فقر انگیزشی نیز نقش مهمی ایفا میکند به طوری که میزان بالای بیکاران تحصیلکرده سبب میشود دانش‌آموزان و خانواده‌هایشان به ادامه تحصیل و رفتن به مقاطع بالاتر به شکل یک امر غیرضروری نگاه کنند و کسب درآمد از سنین پایین را بر گرفتن مدرک و پیوستن به جمعیت بیکاران ترجیح دهند.

اما نکته قابل توجه دیگر در این میان، آمار زیاد دخترانی است که بر اثر فشارهای خانوادگی یا محیطی و اجتماعی مجبور به ترک تحصیل میشوند و تعدادشان در روستاها و شهرهای کوچک از پسران پیشی گرفته است. ازدواج زودهنگام دختران در برخی مناطق، دور بودن مدارس در بسیاری از شهرها و روستاها، فرهنگ پایین خانواده‌ها و ضروری ندانستن تحصیل برای دختران، وجود مدارس مختلط در برخی روستاها و مشکلاتی از این قبیل همه و همه به ترک تحصیل دختران و بیسوادی یا کم‌سوادی آنها منجر میشود.

با این اوصاف، از لزوم توجه بیشتر خانواده‌ها و معلمان برای پیشگیری از دلزدگی دانش‌آموزان از مدرسه و درنهایت ترک تحصیل آنها که بگذریم،‌ این آمار شاید تلنگر و تاییدی نیز باشد بر هشدارهای کارشناسانی که بر ناکارآمدی نظام آموزشی موجود تاکید کرده و استفاده از نظرات پژوهشگران، برنامه‌ریزان و متخصصان امر آموزش را ضروری می‌شمارند.

http://khabaronline.ir/news-129840.aspx

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در فوریه 15, 2011 در خبری

 

خدا

همه در بعثت ذرات هستیم

همه پیغمبر،  به ذات هستیم

 

بشر آیینه دار بی ثباتی است

وگر نه دانش توحید ذاتی ست

 

خدا جز خاک ماوایی ندارد

جهان غیر از خدا جایی ندارد

 

خدا در لابه لای لامکان است

خدا مثل حقیقت بی نشان است

 

خدا در گل، خدا در آب و رنگ است

خدا نقاش این جمع قشنگ است

 

خدا یعنی، درختان حرف دارند

شقایق ها درونی ژرف دارند

 

خدا ذات گل و ذات قناری ست

خدا اثبات باران بهاری ست

 

خدا را می توان از خلسه فهمید

خدا را در پرستش می توان دید

 

خدا در باطن آباد شراب است

خدا در قعر چشمان تو خواب است

 

خدا در هر نظر آیینه ی ماست

همین حالا خدا در سینه ی ماست

 

فکر کنم جناب محسن فیروزمند این شعر زیبا را سروده است

اگر اشتباه کردم ، از جناب شاعر طلب عفو می نمایم

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در فوریه 3, 2011 در Uncategorized, خبری

 

شکر

شکر سیستم ایمنی بدن را از کار می اندازد. پس از هر بار مصرف محصولات شکردار، گلبولهای سفید بدن (نوتروفیلها) از کار می افتند و تا ۲ الی ۵ ساعت بدن کاملا آماده آلوده شدن به هر نوع ویروس یا باکتری خواهد بود. طبق تحقیقات پس از هر بار خوردن چیزی شیرین سیستم ایمنی بدن تا ۷۵٪ کارایی خود را از دست می دهد و این دقیقا بهترین زمان برای فعال شدن میکروبها و ویروسها است.

 

شکر تعادل مواد معدنی بدن را بر هم می ریزد. چرا ؟ شکر ماده ای است فاقد ویتامین- فاقد مواد معدنی و فاقد فیبر. شکر ماده ای زائد است که بدن انسان قادر به هضم و جذب آن نیست از این رو برای اینکه ساختار ملکولی شکر شکسته شود بدن مجبور است از مواد معدنی محلول در بدن مصرف کند تا بتواند شکر را هضم کند . در نتیجه تعادل عناصر معدنی مثل کلسیم- منیزیوم – پتاسیم – سدیم و… را بر هم می ریزد.۳-شکر سبب ترشح بیش از اندازه هورمون آدرنالین در بدن می شود. احساس اضطراب بیش از اندازه – آشفتگی و بد خلقی از نتایج آن هستند.

 

شکر سبب بی حوصلگی است و کسانی که شکر مصرف می کند به هیچ عنوان میلی به ورزش کردن و فعالیت های بدنی ندارند

 

شکر در کودکان سبب کاهش هوش و پایین آمدن نمره های درسی است.

 

برخلاف آنچه پزشکان به شما می گویند خوردن چیزهای چرب تری گلیسیرید را بالا نمی برد بلکه این خوردن شکر است که تری گلیسیرید را بالا می برد !

 

شکر باعث ضعف سیستم دفاعی بدن در برابر کلیه بیماریها میگردد.

 

شکر به کلیه ها آسیب می زند. عامل اصلی ایجاد سنگ کلیه مصرف شکر است.

 

عامل اصلی سنگ مثانه مصرف شکر است.

 

بر خلاف تصور همگان این شکر است که کلسترول بد خون LDL را به شدت بالا می برد و کلسترول خوب را پایین می آورد و در کل سبب بالا رفتن کلسترول می شود. این روغن حیوانی نیست که کلسترول را بالا می برد.

 

شکر مقدار عناصر کروم و مس بدن را کاهش می دهد.

شکر در جذب شدن کلسیم و منیزیوم اختلال ایجاد می کند. یعنی اگر لیوان شیر خود را با کیک یا شکلات میل می کنید هیچ کلسیمی در استخوانهای شما ذخیره نخواهد شد!

 

شکر عامل اصلی سرطان از جمله سرطانهای سینه و پروستات و کلون و رکتوم است.

 

شکر مقدار گلوکز خون را بی جهت افزایش می دهد.

 

شکر باعث ضعیف شدن بینایی است.

 

شکر باعث باریک شدن رگهای خونی و در نهایت سکته می شود.

 

شکر باعث ترش کردن معده است. برخلاف تصور عامه که وقتی ترش می کنند چیزی شیرین می خورند تا آن را رفع کند!

 

شکر ریسک مبتلا شدن به بیماریهای قلبی را زیاد می کند.

 

پیر شدن زود هنگام بدن – سفید شدن موها و چین و چروک پوست به دلیل مصرف خوراکیهای شیرین است نه مصرف گوشت و پروتئین!

 

شکر سرعت اعتیاد به الکل و میل به اعتیاد به مواد مخدر را زیاد می کند.

 

شکر تنها عامل پوسیده شدن دندانها است یعنی اگر شکر مصرف نشود کسی به دندانپزشک نیاز نخواهد داشت.

 

شکر عامل اصلی چاق شدن است.

 

شکر عامل آرتروز مفاصل است. کسانی که آرتروز دارند و مواد شیرین زیاد می خورند روز به روز بدتر می شوند.

 

یکی از عوامل اصلی بیماری آسم مصرف شکر است.

 

شکر باعث آپاندیسیت می شود.

 

شکر عامل اصلی پوکی استخوان است. چگونه؟ شکر ماده ای زائد است که فاقد هر گونه ویتامین یا مواد معدنی است و بدن قادر به هضم و جذب آن نیست. از این رو سلولها مجبور هستند برای شکستن ملکولهای شکر از املاح کلسیم و منیزیوم ذخیره در استخوانها استفاده کنند. هر چه بیشتر چیزهای شیرین مصرف شود کلسیم بیشتری از استخوانها خارج شده و در فرایند هضم شکر مصرف می شود. در نهایت استخوانها بعد از چند سال پوک می شوند. دلیل اصلی خرابی دندانها نیز همین است. کلسیم از دندانها استخراج شده و دندان به مرور پوسیده و خراب می شود. مصرف شیر در این هنگام سودی ندارد مخصوصا اگر همراه کیک و شیرینی باشد.

 

شکر آب بزاق دهان را اسیدی می کند که برای دندانها ضرر دارد.

 

شکر میزان ترشح هورمون رشد را کم می کند. جوانان کوتاه قد نتیجه مصرف شکر هستند.

 

شکر عامل اصلی بالا رفتن فشار خون است.

 

شکر ساختار پروتئین ها را به هم می ریزد در نتیجه بدن قادر به جذب آنها نخواهد بود.

 

آلرژی به غذاهای گوناگون نتیجه مصرف شکر است.

 

ایجاد اگزما در کودکان از عواقب مصرف شکر است.

 

آب مروارید بر اثر مصرف شکر به وجود می آید.

 

بزرگترین خطر شکر این است که ساختمان DNA را می شکند و آن را تغییر می دهد که در نتیجه سلولها سرطانی می شوند.

 

شکر سبب تولید رادیکالهای آزاد در خون و افزایش ریسک سرطان است.

 

۳۶- شکر فعالیت هورمونها را بر هم میزند.

 

مصرف شکر انعطاف پذیری ماهیچه ها و اندام بدن را کم می کند به طوریکه با کوچکترین حرکت ورزشی عضلات منقبض می شوند و درد می گیرند.

 

شکر سبب افزایش تقسیم سلولهای کبد و سرطان کبد می شود.

 

شکر مقدار چربی کبد را زیاد می کند.

 

شکر اندازه کلیه ها را بزرگ می کند.

 

اختلال در کار پانکراس از اثرات شکر است.

 

عامل یبوست و خشکی روده شکر است.

 

سر دردهای بی موقع و بی دلیل و میگرن بر اثر مصرف چیزهای شیرین است.

 

شکر امواج مغزی دلتا- آلفا و تتا را زیاد می کند که در نتیجه این افزایش قدرت تمرکز و تصمیم گیری در انسان از بین می رود.

 

عامل اصلی افسردگی شکر است. مردم عامی تصور می کنند با خوردن چیزی شیرین روحیه شان شاد خواهد شد در حالیکه کاملا بر عکس است. شادی حاصل از خوردن شیرینی به خاطر اعتیادی است که به آن دارید و با خوردن آن آرامش می یابید اما در روحیه و امواج مغزی شما اثر متضاد دارد.

 

شکر ریسک بسته شدن رگهای خونی را زیاد می کند.

 

وحشتناک ترین بیماری قرن یعنی آلزایمر که با حواس پرتی های کوچک شروع می شود بر اثر مصرف شکر به وجود می آید. این به آن معناست که تا ۲۵ سال دیگر نیمی از جمعیت میانسال کره زمین آلزایمر خواهند داشت و مرگ زجر آوری در انتظارشان است.

بر گرفته شده از «دهه 50 فیس بوک»

 
۱ دیدگاه

نوشته شده توسط در فوریه 3, 2011 در خبری

 

خط فقردرتهران: یک میلیون وسیصدهزارتومان

 

کمیته مزد استان تهران اعلام کرد حداقل دستمزد در تهران باید یک میلیون و ۳۵۹ هزار و ۴۳۵ تومان باشد. سرانجام حداقل برآورد دستمزد در تهران و شهرستان‌ها به‌پایان رسید.

 

به گزارش آینده این نیازها نیز طبق تعریف خط فقر نسبی انجام می‌شود. در حقیقت اعلام دستمزد در تهران نشان دهنده رقم خط فقر در این شهر برای یک خانواده استاندارد چهار نفره است. یعنی خط فقر در تهران بیش از یک میلیون و ۳۶۰ هزار تومان است.

 

به نوشته تهران امروز علی‌اکبر عیوضی ـ رئیس کمیته مزد استان تهران ـ در این زمینه اظهار کرد:

« با بررسی‌هایی که انجام دادیم به‌این نتیجه رسیدیم که با در نظر گرفتن پنج قلم کالای اساسی بهداشت و درمان، خوراک، مسکن، حمل‌ونقل و انرژی دستمزد کمتر از یک میلیون و ۳۵۹ هزار و ۴۳۵ تومان در تهران زیر خط فقر محسوب می‌شود.»

 

وی اظهار کرد:

با توجه به‌اینکه براساس نظر سازمان جهانی بهداشت کالری مورد نیاز برای یک نفر در روز دو هزار و ۵۰۰ کالری است، ما کالری مورد نیاز برای هر خانواده‌ چهار نفره را ۱۰ هزار کالری در نظر گرفته‌ایم.

 

عیوضی با بیان اینکه ۱۱ قلم کالای خوردنی برای تامین دو هزار و ۵۰۰ کالری مورد نیاز هر خانواده‌ ایرانی است، بیان کرد:

غلات، برنج، میوه‌جات، سبزیجات، شیر و ماست، پنیر ، گوشت، تخم‌مرغ، حبوبات، قند، شکر و چربی جات که جمع آنها ۳۴ سهم از ۱۰۰ سهم کالای مورد نیاز برای هر فرد را تشکیل می‌دهد.

اگر مبنا فقط غذا و خوراک باشد و سایر نیازهای دیگر از قبیل مسکن، حمل‌ونقل، انرژی، بهداشت و درمان را در نظر نگیریم، مبلغی که برای حداقل مزد کارگران در تهران مطرح است ۵۰۵ هزار و ۷۱۰ تومان در ماه، معادل حدود ۱۸۰ هزار تومان در هفته و ۱۶ هزار و ۷۰۰ تومان در روز است.

 

رئیس کمیته مزد استان تهران با بیان اینکه برای تعیین ارقام مورد نیاز از آمار بانک مرکزی در بهمن ۱۳۸۹ استفاده شده است، اظهار کرد:

اگر هر خانوار نتواند در تهران دستمزدی معادل ۵۰۵ هزار و ۷۱۰ تومان در ماه داشته باشد نه تنها نمی‌تواند سایر نیازهای خود را بر طرف کند بلکه دچار سوء تغذیه هم می‌شود.

وی گفت:

در کنار ۳۴ سهم متعلق به‌خورد و خوراک سهم‌هایی نظیر ۳٫۸ درصد به‌امور فرهنگی، ۱٫۷۲ درصد به‌رستوران و هتل، ۳٫۱۸ درصد به‌کالا و خدمات، ۶٫۲۲ درصد به‌پوشاک و کفش، ۲۸٫۶ درصد به‌مسکن، ‌آب ،برق و گاز، ۶٫۲۶ درصد به‌لوازم خانگی، ۵٫۴ درصد به‌بهداشت و درمان، ۱۱٫۹۷ درصد به‌حمل و نقل، ۱٫۶۳ درصد به‌ارتباط و ۲٫۷ درصد به‌تحصیل تعلق می‌گیرد.

عیوضی در ادامه با تاکید بر اینکه علاوه بر خورد و خوراک، بحث مسکن، آب و برق و گاز، بهداشت و درمان، حمل و نقل چهار فاکتور مهم در جدول تعیین دستمزد سال آینده کارگران است،‌ گفت: اگر بخواهیم سهم این چهار آیتم مهم زندگی که نمی‌توان از زندگی روزمره حذف شود را در کنار ۵۰۵ هزار و ۷۱۰  تومان خورد و خوراک قرار دهیم مبلغی معادل یک میلیون و ۳۵۹ هزار و ۴۳۵ تومان به‌دست می‌آید. ما در اندازه‌گیری‌های خود از یک شاخص استاندارد و آمار بانک مرکزی که در بهمن سال ۸۹ اعلام شده است استفاده کرده‌ایم و همچنین کمیته مزد در ۱۰ نقطه تهران به‌جمع‌آوری اطلاعات پرداخته است.

 

عیوضی اشاره‌ای هم به‌هدفمندسازی یارانه‌ها کرد و افزود:

در تعیین حداقل دستمزد سال آینده بحث هدفمند سازی یارانه‌ها را نیز باید در نظر گرفت، در صورتی این حقوق تحقق می‌یابد که هدفمند سازی یارانه‌ها باعث افزایش بی‌رویه قیمت‌ها نشود و دولت نظارت خود را از روی قیمت‌ کالاها برندارد.

 

رئیس کمیته مزد استان تهران با تاکید بر اینکه اگر قیمت‌ها بعدها از اجرای قانون هدفمند سازی یارانه‌ها زیاد شود زندگی مردم دچار مشکلات زیادی می‌شود، خاطرنشان کرد:

از دولت خواهش می‌کنیم نظارت بر روی قیمت‌ها را قطع نکند و با کسانی که با احتکار کالاها قیمت را افزایش می‌دهند مبارزه کند.

 

با تصرف و تلخیص

 
۱ دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 31, 2011 در خبری

 

مدل توسعه چینی

اکثر تئوری های توسعه اقتصادی نیاز به دموکراسی سیاسی دارند، زیرا نظام های دموکراتیک شفاف تر، متحرک تر، قانونمند تر و قابل پیش بینی تر هستند و این شرایط توسعه اقتصادی است.

در غرب عموما از این الگو پیروی کرده و در شرق نیز کشورهائی مانند ژاپن، هند، مالزی، کره جنوبی و اخیرا ترکیه از این راه توسعه یافته اند.

آنچه در مدل توسعه اقتصادی چینی چشمگیر است عدم حضور دموکراسی است و این چین را به استثنائی بر قاعده توسعه اقتصادی تبدیل کرده است.

اما چه شرایطی در تکوین توسعه اقتصادی منهای توسعه سیاسی در چین موثر بوده است؟

ریشه تاریخی جهش اقتصادی چین به گذشته نسبتا نزدیک باز می گردد.

در اواخر دهه هفتاد میلادی سوسیالیسمِ مرکزی و دیوان سالارانه چین با ادامه سیاست کشاورزی در مزارع اشتراکی حیات روستائی را با مرگ تدریجی روبرو کرده بود.

سیاست «جهش بزرگ مائو به قحطی و مرگ میلیونها روستائی انجامید و کشاورزان در سرتاسر چین در حال رها کردن کشتگاه های جمعی بودند.

دهقانان در مناطق فقیر تر برای کسب قوت لایموت خود به دریوزگی و دوره گردی روی آورده بودند.

در این اثنا در روستای کوچکی بنام شیائوگنگ ۱۸ تن از روستائیان تصمیم گرفتند مزرعه اشتراکی شان را میان خود تقسیم کرده به کار روی مزارع فردی بپردازند.
در میان خود عهدنامه ای هم امضا کردند که که تاریخ آن نوامبر ۱۹۷۸ است.

در این پیمان نامه دهقانان سوگند خورده بودند که در برابر فشارهای حزب کمونیست منطقه برای انحلال مزارع فردی تا پای جان بایستند.

تجربه خصوصی کردن زراعت در شیائو گنگ با موفقیت خیره کننده ای روبرو شد و در عرض یکسال درآمد این دهقانان به بیست برابر دستمزد پیشین آنها رسید.

داستان این سرپیچی زراعی از هرم اطلاعاتی حزب کمونیست بالا رفت و به گوش دنگ شیائو پنگ رهبر کّیاس و میانه رو حزب رسید.

دنگ که خود به تازگی بر رقبای رادیکال خود در باند چهار نفره به ریاست بیوه مائو فائق آمده بود، از نابودی این روستا بوسیله نیروهای امنیتی جلوگیری کرد و از نزدیک به تحلیل کامیابی چشمگیر آن پرداخت.

البته دنگ نیز عضو باند سه نفره دیگری بود. دو عضو دیگر این گروه چن یون از رهبران با سابقه حزب کمونیست و ژائو ژیانگ از مدیران توانا و اصلاح طلب حزب بودند.

این سه با وجود اختلاف نظرهای فراوانشان وجه مشترک فکری واحدی داشتند و آن علم یقینی شان بر نا کارائی اقتصاد مائوئیستی بود.

گروه دنگ شیائو پنگ برای بیرون رفتن از این تنگنای اقتصادی، و با الهام از موفقیت اهالی شیائوگنگ سیاست اقتصادی جدیدی را اعلام کرد که «اقتصاد قفسی» نام گرفت.

 

قفس جائی است که هوا می گیرد ولی فرار از آن ممکن نیست.

منظور این بود که می توان با ایجاد امکان فعالیت فردی و با اتکا به انگیزه افراد برای بهبود شرایط زندگی خود و خانواده شان، اقتصاد کشور را احیا کرد بدون اینکه عنان سیاسی امور از دست دولت خارج شود.

تیم دنگ شیائو پنگ می دانست که دل به دریا می زند چون این مدل توسعه بجز در آن روستای کوچک در جائی سابقه نداشت.
این بود که برنامه اقتصادی جدید را به «عبور کورمال از رودخانه» تشبیه می کرد اما چاره ای نبود.

توسعه سوسیالیستی به بیراهه رفته بود و رژیم با خطر اضمحلال روبرو بود.

به این ترتیب بود که روش خصوصی کردن زراعت از روستای شیائوگنگ به جامعه ۸۰۰ میلیونی کشاورزان چینی تعمیم یافت و جهش اقتصادی چین مانند انقلاب سیاسی سه دهه قبل از آن، از روستاها آغاز شد.

در مراحل بعدی، رشد اقتصادی روستاها، طبق برنامه دولت و با شعار «چهار مدرنیزاسیون» از کشاورزی به صنعت، علم و تکنولوژی، و سرانجام به دفاع ملی تعمیم یافت.

امروز روستای شیائوگنگ به اسطوره های ملی چین پیوسته و به محلی توریستی تبدیل شده که در میدان آن تندیسی از دهاتیان در حال امضای پیمان نامه ۱۹۷۸ خودنمائی می کند.

در عرض یک دهه معجزه اقتصادی چین توجه ناظران جهانی را به خود جلب کرد. چنانکه یکی از پژوهشگران بنام آمریکائی بنام پل کندی در سال ۱۹۸۷ کتابی تحت عنوان «ظهور و سقوط قدرت های بزرگ » نوشت و در آن از طلوع ستاره چین به عنوان یک ابر قدرت جهانی خبر داد.

این نظر که در زمان خود بسیار جنجال برانگیز بود امروز به عنوان یک واقعیت بدیهی در جهان پذیرفته شده است.

معجزه اقتصادی چین صدها میلیون نفر را در عرض یک نسل از فقر مزمن به طبقه کارگر یا متوسط بر کشید؛ امری که در تاریخ بیسابقه است.

با تلخیص و تصرف از بی بی سی

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 28, 2011 در فکر, مغز, خبری

 

عرفان‌های نوظهور و رمزگشایی از یک پروژه فرهنگی جهانی

پروژه دین نوین جهانی چیست؟

 

دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزه های پساساختارگرانه‏ی متفکران و استراتژیست های پست مدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی   و سازمان ادیان متحد  در حال رشد است، بسیار نو پا بوده و در واقع به بازار داغ فرهنگی سال های آینده تعلق دارد. پیش بینی می شود با تمهید های رسانه ای تدارک شده در سال های آتی جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به سرعت گسترش یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر شود.

 

تئوری دین نوین جهانی از پیچیدگی قابل توجهی برخوردار است که تشخیص آن و اتخاذ تدبیر مناسب در برابر آن را مشکل می‏سازد. پروژه دین نوین جهانی برخلاف آنچه که شاید از عنوان آن به ذهن متبادر شود به دنبال از میان بردن تمام ادیان و معرفی یک دین جدید و واحد جهانی نیست. با این حال مکانیسم پروژه دین نوین جهانی به نحوی است که سبب می شود اصول عقاید و آموزه های متافیزیکی مشترکی مورد پذیرش پیروان تمام ادیان قرار گیرد و پیروان تمامی ادیان و حتی افراد لائیک و غیر دینی همگی زندگی خود را بر اساس این آموزه ها  تنظیم نمایند. به این ترتیب در عین حال که در ظاهر هیچ یک از ادیان مورد تعرض قرار نگرفته است، آموزه های عقیدتی مشترکی در مناطق مختلفِ فرهنگی و مذهبیِ زمین حاکم خواهد شد. تحقق این هدف، از پیش نیازهای غیر قابل چشم پوشیِ آن چیزی است که نظم نوین جهانی نامیده می شود.

 

دین نوین جهانی را بهتر است الهیات طبیعی بنامیم. رصد فعالیت هایی که تا کنون در چارچوب پروژه دین نوین جهانی انجام شده است، برخی از باورهای اعتقادی این آئین را برای ما آشکار می سازد. اگر شما کسی باشید که در زمان استقرار دین نوین جهانی زندگی می کنید، صرف نظر از اینکه اِسماً مسلمان باشید یا مسیحی یا سیک و یا بودیست، به چند گزاره باور عمیق خواهید داشت:

 

– جهان یک مجموعه واحد وهماهنگ است و من جزئی از این مجموعه هستم.

 

– یک روح مقدس در همه اجزا جهان جریان دارد.

 

– اجزای جهان اعم از درختان، دریاها و خشکی ها، حیوانات و عناصر گوناگون روح مقدس جهان را در خود دارند و تعادل خود را از آن روح کسب می کنند. به دیگر عبارت روح مقدس ساری در اجزا جهان، تعادل و هماهنگی جهان را تضمین می کند.

 

– روح مقدس جهان در وجود تک تک انسان ها نیز حضور دارد.

 

– روح مقدس جهان وجود متشخص ندارد. او شعور مطلقی است که در جهان جاری است. او نمی شنود و متأثر نمی شود. نقش او ایجاد تعادل است. چه درخواستی باشد و چه نباشد تعادل انجام می شود. عشق و نفرت که از مظاهر تأثر است در او راه ندارد. آنچه مهم است تعادل است.

 

– روح مقدس آهنگ هستی را می نوازد و حرکت اجزا جهان اعم از همه جانداران، رقص و توازنی متناسب با آهنگ نواخته شده از سوی اوست.

 

– راز سعادت انسان هماهنگ شدن با ملودی طبیعت ذی شعور است. شناخت طبیعت و همراه شدن با آن کلید خوشبختی است. انسان در صورت هماهنگی با طبیعت و نظم موسیقائی جهان پس از مرگ نزد روح مقدس باز می گردد، چرا که جان او ودیعه ای از جانب اوست. جانِ رفته، در چرخه تکرار شونده هستی در کالبدی جدید به جهان و طبیعت باز می گردد. این چرخه همواره ادامه دارد. حیات در پس حیات است و جاودانگی حق مسلم همه است.

 

– روح مقدس تعادل را تضمین می کند. گاهی برای تعادل لازم است روح مقدس متشخص شود و در کالبدی طبیعی حلول کند تا با آموزش دیگر انسان ها ضامن بقاء تعادل در جهان باشد.

 

– هر انسانی روح مقدس را تنها باید در وجود خود جستجو کند. بیرون از او راهی به سوی شنیدن ملودی جهان نیست. روح مقدس حلول یافته در انسان های خاص نیز جز آنکه انسان های دیگر را متوجه درون خود کند وظیفه ای ندارد. همه از درون موسیقی جهان را می شنوند و باید با آن به رقص در آیند تا بازگشت شان به جهان و طبیعت تضمین شود. این چرخه بخشی از تعادل است.

 

– هماهنگی و تعادل با طبیعت سلامت کالبد را به همراه دارد. نوید به فرا درمانی، انرژی درمانی، خود درمانی و سلامت جسم و کالبد نیز از آموزه ‏های این دین نوین جهانی است.

 

همانطور که ملاحظه می شود این آموزه ها بر پایه مفاهیم بنیادینِ روح مقدس، تعادل، تناسخ، دریافت درونی موسیقی هستی، ستایش و هماهنگی با طبیعت و در نهایت مفهوم تجسد ( حلول روح مقدس در کالبد طبیعی) استوار گشته است.  توضیح بیشتر مضامین و آموزه‏های دین نوین جهانی و ارتباط آنها با میراث قبّاله، شَمَنیسم بومیان امریکا، هندوئیسم و بودیسم نیازمند مجال جداگانه ای است. آنچه اکنون در اینجا مهم و مد نظر است، ابتنای این دین نوین بر پایه هماهنگی با طبیعت، پذیرش تناسخ، باور به تعادل موسیقایی هستی در قالب چرخه های حیات و درنهایت پذیرش تجسد و به عبارت دیگر آواتاریسم می باشد.

 

پروژه دین نوین جهانی در خدمت منافع چه کسانی است؟

 

سازمان ادیان متحد به ابتکار بنیانگذاران امریکائی اش راه اندازی شد و شدیدا مورد حمایت دولت ایالات متحده و همچنین سازمان ملل متحد می باشد. کتاب ها، فیلم های سینمایی، برنامه های تلویزیونی و وبگاه هایی که  این ایده را دنبال می کنند به نحو متمرکزی از ایالات متحده کنترل می شوند.

 

شورای روابط خارجی، مهمترین و تأثیرگذار ترین مؤسسه مطالعاتی در تعیین سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورها و  مناطق مختلف است. این مؤسسه که به شدت مورد اعتماد کاخ سفید و کنگره می باشد، پروژه های تحقیقاتی متعددی را در خصوص مسأله ادیان در خاورمیانه و دیگر نقاط جهان، به انجام رسانده است. بسیاری از اعضای برجسته وزارت خارجه، وزارت دفاع و بسیاری از نمایندگان کنگره در کنار پژوهشگرانی با نژادهای مختلف از کشورهای ویژه عضو  این شورا هستند. رضا اصلان  و ولی نصر دو پژوهشگر ایرانی عضو این شورا هستند.

 

رضا اصلان که در چند رشته مرتبط با دین شناسی و مطالعات ادیان دارای مدرک دکتراست از جمله نظریه پردازان درجه اول دین نوین جهانی به شمار می آید. انجام پژوهش های مربوط به دین نوین جهانی در مهمترین و راهبردی ترین مرکز مطالعات امریکا، نشان می دهد این پروژه برای دولتمردان و سیاستمردان پنهان و آشکار ایالات متحده از اهمیت عملیاتی خاصی برخوردار است و با جدیت آن را دنبال می کنند. فیلم های درجه اول سینمای هالیوود نیز از سال 2000 به این سو، به طور سامان یافته و گسترده ای تمهید رسانه ای جهت باور به مؤلفه های دین نوین جهانی را فراهم نموده است. در ادامه این گفتار به نحو تفصیلی تری به  بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی پرداخته خواهد شد.

 

دین نوین جهانی مقدمه لازم برای سیاست های نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه

 

می توان گفت مهمترین مانع در تحقق طرح های نظم نوین جهانی بویژه در منطقه خاورمیانه، مسأله دین و باورهای مذهبی است. تلاشهای چند صدساله کانون های آنگلوساکسون از زمان استعمار کهن انگلیس تا کنون، اکنون در پروژه دین نوین جهانی به زعم این کانون ها در آستانه ثمر دهی قرار دارد. کانون های اسلامی خاورمیانه به دلیل ارائه ساختارهای اجتماعی برای پیروان اسلام، که تبلور کامل آن در نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خود را نشان می دهد، مانع اصلی تحقق طرح های کلان اقتصادی و سیاسی در قالب برنامه های نظم نوین جهانی است. پروژه دین نوین جهانی که قلب ماهیت کانون های اسلامی خاورمیانه در عین حفظ ظاهر و پوشش آنها را هدف خود قرار داده است می تواند این مانع بزرگ در راه تحقق اهداف کانون های سرمایه دار آنگلوساکسون را از میان بردارد.

 

سینمای امریکا چه نقشی در اجرای پروژه دین نوین جهانی دارد؟

 

مفاهیم تعادل طبیعی، مراقبه و هماهنگی، کشف خدای درون، تناسخ، آواتاریسم (تجسد روح مقدس) و بسیاری از دیگر مفاهیم مرتبط با آموزه های دین نوین جهانی در طول دهه اخیر به شکل سامان یافته و وسیعی در فیلم های هالیوودی مورد پرداخت و تأکید قرار گرفته است. جدیدترین تولید هالیوودی که در راستای بخش رسانه ای پروژه دین نوین جهانی ساخته شده است، سینمایی آواتار 2009 تازه ترین شاخص رسانه ای این پروژه است که باید نقطه عطفی در این خصوص به شمار آید. به طور کلی هالیوود از سال 2000 به این سو در دو فاز متعاقب، این پروژه را دنبال می کند. فاز نخست که باید آن را از سال 2000 تا 2010 دانست دوره تثبیت مفاهیم بنیادین مورد نیاز در پروژه دین نوین جهانی است.

 

همانطور که مستند و مستدل خواهد شد، مفاهیمی چون تعادل طبیعی(7) ، تناسخ (8) و تجسد(9)  با به کارگیری مدل پلکانی مدیریت پیام، اکنون به مفاهیمی آشنا و مأنوس برای طیف وسیع مخاطبان جهانی هالیوود تبدیل شده اند. اکنون و پس از تثبیت این مفاهیم در جان و ذهن مخاطبان، زمان استفاده عملیاتی از این مفاهیم و معرفی نظام فکری-معنوی است که بر پایه این مفاهیم بنیان نهاده شده است. در بخش دیگری مستندات مربوط به این دو دوره در سینمای امریکا ارائه خواهد شد؛ در اینجا به طور اجمال به این نکته می توان اشاره کرد که فیلم سینمایی آواتار 2009 و کتاب الی 2010 نخستین نشانه های این فصل جدید به شمار می آیند. فیلم کتاب اِلی نیازمند تحلیل مستقلی است که به زودی انجام خواهد شد. جالب اینکه کمتر از یک ماه دیگر فیلم جدید شیمالایان کارگردان امریکاییِ هندی تبار که مشخصا روی بحث های معنویت نوین تمرکز دارد با نام   the last Airbender که به مسأله آواتاریسم می پردازد، اکران خواهد شد. انیمیشن آخرین الهه هوا به صورت یک مجموعه تلویزیونی در سال گذشته وارد بازار شد.

 

آواتار  به  چه فرا می خواند؟

 

در اینجا به منظور ملموس شدن آنچه تا کنون گفته شد، نگاهی گذرا به فیلم سینمایی آواتار خواهیم داشت و تا حدی که مجال  این گفتار است، نقش رسانه ای این فیلم را در پیشبرد پروژه جاری دین نوین جهانی، بررسی خواهیم کرد.

 

خلاصه داستان: داستان در سال 2154 شکل می گیرد. انسان ها در یکی از قمرهای سیاره پولیفِموس، ذخائر عظیم زیر زمینی از عنصری نایاب و بسیار گرانبها به نام آنوپتانیوم (Unobtanium) را شناسایی کرده اند. انسان ها این قمر بسیار بزرگ را پاندورا (Pandora) می‏نامند. این قمر با موجوداتی آبی رنگ و بلند قد شبیه به انسان پر شده است.

 

این موجودات هوشمند خود را ناوی (Na’vi) می نامند. آنها در هماهنگی با طبیعت حیات خود را پیش می برند و یک الهه مؤنث به نام ایوا (Eywa) را پرستش می کنند. ساکنان بومی پاندورا مانع بزرگی در دسترسی به تمام منابع آنوپتانیوم هستند. گروهی از دانشمندان به سرپرستیِ دکتر  گریس آگوستین (Grace Augustine) پروژه آواتار را تحقق بخشیده اند تا بوسیله آن به درون دنیای بومی ها راه یابند.

 

آواتار بدنی شبیه به بدن بومی ها و تولید شده از ترکیب DNA ساکنان بومی و انسان است که می تواند بوسیله یک انسان کنترل شود و به درون قبایل بومی برود. کلنل فرمانده نظامی منطقه است و تنها به نابودی ساکنان پاندورا به عنوان راه حل فکر می کند. جیک یک تفنگدار نیروی دریایی است  که پاهای خود را از دست داده است. او به عنوان  کنترل کننده یکی از آواتارها انتخاب می شود. جیک بر خلاف سایر آواتارها موفق می شود اعتماد بومی ها را جلب کند. نیتیری (Neytiri) که دختر رهبر ناوی است، شاهد توجه درخت مقدس (Tree of Life) ناوی به جیک است. رهبر معنوی قبیله این حادثه را نشانه‏ای از مقدس بودن جیک می‏داند. نیتیری مأمور می شود آداب و عقاید ناوی را به جیک آموزش دهد. اهالی ناوی در تنه یک درخت غول‏پیکر زندگی می کنند.

 

جیک به کمک دکتر آگوستین در می یابد ناوی ها ارتباط وثیقی با روح طبیعت دارند. از نظر آنها الهه مقدس ایوا تعادل همه جهان را بر قرار می کند. جان هر جاندار ودیعه ای از سوی ایوا است و روزی باید به سوی او باز گردد. ناوی ها به طبیعت آسیب  نمی زنند، طبیعت نیز از آنها حمایت می کند. آنها روح مقدس یا ایوا را از طریق درختی مقدس (Tree of Secrets) احساس می کنند و با آن مرتبط می شوند. جیک شیفته فرهنگ و عقاید ناوی ها می شود. او دیگر با کلنل همراه نیست و به کمک دکتر آگوستین که او نیز به فرهنگ بومی ها توجه خاص دارد، تصمیم می گیرد به آنها در برابر نیروهای نظامی کلنل یاری رساند. اما بومی ها دیگر به او اعتماد ندارند و او را عامل رنج بزرگ (Great Sorrows) می دانند.

 

اما جیک موفق می شود با به زانو در آوردن پرنده غول‏پیکر و مقدسی به نام تروک (Toruk Maktao) اعتماد بومیان را جلب کند. در جنگی سخت جیک موفق می شود کلنل و نیروهایش را از بین ببرد و دنیای جدید را خلق نماید. اکنون جیک دیگر نمی خواهد به دنیای انسان ها بازگردد. در مراسم آئینی خاصی پای درخت مقدس، روح جیک از بدن انسانی او خارج می شود و نزد ایوا می رود و سپس همان روح از جانب ایوا در بدن آواتاری جیک حلول می کند.

 

بی شک مضامین این فیلم را باید در کنار جریان های فکری پست مدرن در دهه های اخیر و همچنین فعالیت های سیاسی، امنیتی و فرهنگی انجام شده در دو دهه اخیر از سوی کانون های آنگلوساکسون ارزیابی کرد. آواتار با تأکید بر آموزه های الهیات طبیعی(10)  مولفه های اصلی باور به دین طبیعی را در قالبی تأثیر گذار و قابل پذیرش به مخاطبان خود عرضه می کند.

این ارائه به نحوی است که نسبت این آموزه های با بسیاری از پدیده های تمدن جدید نیز مشخص می شود و مخاطبان به سمت و سویی سوق داده می شوند که با آنچه آواتار به آنها معرفی می نماید، زندگی روزمره خود را در همه شؤون تغییر دهند و باورها، رفتارها و مناسبت های جدیدی را بپذیرند. دقت به این نکته بسیار حائز اهمیت است که آواتار تنها نیست. ما با یک پروژه گسترده رسانه ای برای تثبیت دین نوین جهانی مواجهیم، نه فقط یک فیلم. آواتار به دلیل جامعیت و عمق مفهومی و همچنین قرار گرفتن در نقطه عطف زمانی این پروژه رسانه ای، طبیعتا از اهمیت ویژه ای برخوردار است و می تواند به ما نشان دهد در آینده باید منتظر چه خُرده پروژه ها و جریان‏هایی باشیم.

 

جیمز کامرون در میان کارگردان های امریکایی باید یک شاخص به شمار آید. او سالهاست که در حوزه ادیان مطالعات و سفرهای گسترده ای را انجام می دهد. او در یکی ازمصاحبه ها گفته بود از ده سال پیش کار روی فیلم نامه آواتار را آغاز کرده است. جیمز کامرون در سال 2006 نیز مستند جنجالی درباره جسد گمشده مسیح(11)  تولید کرد که واکنش های تندی را از سوی واتیکان  برانگیخت. در این مستند استخوان های کشف شده در یک گور جمعی در اورشلیم را به مسیح، پسر مسیح و خانواده او نسبت می دادند. این مستند در کنار فیلمهایی چون کد داوینچی که در همان سالها تولید شد،  اصول عقاید مسیحیت را به صورت جدی خدشه دار می ساخت. جالب اینکه در مستند مذکور به این نکته  اشاره می شد که آنچه گفته می شود ایمان مسیحی را نابود نمی کند بلکه شکل و چگونگی آن را تغییر می دهد. فعالیت های اینچنینی جمیز کامرون نشان می دهد او از سالها پیش در طرحی که مبانی ادیان بزرگ وحیانی را به چالش می کشد و آنها را نزد پیروانشان بی اعتبار می سازد، مشارکت داشته است.

 

آواتار سرشار از نشانه ها و نمادهایی است که مخاطب را به سوی هدف نهایی فیلم هدایت می کنند. غالب این نمادها و نشانه ها برای مخاطبان غربی که با فرهنگ یهودی- مسیحی آنگلوساکسونها آشنایی بیشتری دارند، کاملا معنا دار است و درک می شود.

 

آواتار فیلمی برای نوزایی برای بازتولد و برای شکل گیری دنیای نوین یا همان نظم نوین جهانی است. آواتار ترسیم آموزه های معنوی و دینی در جهان آینده ای است که بر اساس قواعد نظم نوین جهانی شکل خواهد گرفت. جیک، از یک خواب طولانی در سفینه مادر بیدار می شود و به پاندورا می رود تا آغاز گر دنیای جدید باشد. رؤسای او زمانی که جیک را می پذیرد در پروژه موسوم به آواتار مشارکت کند این جمله را به زبان می آورند:

 

It’d be a fresh start, on a new world…

 

این یک شروع تازه در دنیایی جدید است…

 

جیک بارها در طول فیلم به آموزه های ناوی درباره تولد و بازتولد اشاره می کند. در آخرین سکانس فیلم جیک مراسم آئینی که به انتقال روحش از بدن انسانی به بدن آواتاری می انجامد، را به جشن تولد خود توصیف می کند، جشن تولدی که برای او و کسانی که در دنیای او زندگی می کنند اهمیت ویژه ای دارد چرا که آغاز یک زندگی تازه در دنیایی جدید است.

 

در فیلم آواتار دو دنیای متفاوت معرفی می شود؛ دنیای کنونی و دنیای جدید آینده .

 

در دنیای کنونی شخصیت های نظامی چون کُلنل کواریچ (12)  و شخصیت های اقتصادی چون پارکر (13) کنترل شرایط را در اختیار دارند و می کوشند هر مشکلی را با راه حل نظامی از میان بردارند. در دنیای کنونی علم بدون توجه به مؤلفه های معنوی تعیین کننده سیاست ها و تصمیم گیری هاست. تجارت و سرمایه داری محور اصلی این دنیاست و دکتر گریس (که نماد علم و دانش کنونی است) و کلنل کواریچ در واقع به اهرم های تجاری سهامداران بزرگی که از تجارت آنوپتانیوم سود می برند، تبدیل شده اند.

 

در دنیای آینده غلبه تجارت و سرمایه داری بر هماهنگی و تعادل با طبیعت، از میان رفته است. در دنیای جدیدِ آینده ارتباط با ایوا الهه مقدس و هم نوا شدن با هارمونی طبیعیت از همه چیز مهم تر است. اقتصاد و قدرت نظامی در نیز در هماهنگی با این ساختار تعریف می شوند.

 

مولفه هایی که به دو دنیای کنونی و دنیای آینده در فیلم نسبت داده می شود، همان مولفه هایی است که در دهه های اخیر از سوی متفکران و استراتژیست های غرب برای تمایز میان دنیای مدرن و پست مدرن توصیف شده است. به بیان ساده می توان گفت پست مدرنیسم تلاشی است برای ارائه تصویری از دنیای روشن آینده در پیش چشم کسانی که با مدرنیسم همراه شده اند و اکنون از آن ناامیدند. این در حالی است که پست مدرنیسم به هیچ وجه نقطه مقابل مدرنیسم و نفی مبانی آن به شمار نمی آید.

 

در دنیای جدیدی که آواتار پیش روی ما قرار می دهد از همه چیز مهم تر دین و آئینی است که بر این دنیا حاکم است و تنها کسانی می‏توانند در این دنیا سهمی داشته باشند که این دین و آئین را باور داشته باشند. دکتر گریس و دو تن از همکارانش به همراه جیک و خلبان ترودی (14) تنها کسانی هستند که به آموزه های این آئین ایمان می آورند و به دنیای آینده راه می یابند، البته دکتر گریس و ترودی در طول داستان به شکل نمادینی جان خود را از دست می دهد. در ادامه این گفتار به جایگاه گریس و نمادنمای او خواهیم پرداخت.

 

آنچه در ناوی ها به عنوان دیدن و آئین برگزیده اند هیچ چیز نیست مگر شناخت طبیعت، شناخت روح مقدس طبیعت، باور به تناسخ و تجسد و در نهایت هماهنگی با آهنگ و ملودی طبیعت. این آیین که الهیات طبیعی نامیده می شود،  اقتباسی از چند جریان شبه-‏دینی قدیمی  از جمله عرفان سرخپوستی، شمنیسم، بودیسم، هندوئیسم و البته میراث قبّاله می باشد.  جِیک باورهای دنیای زیبای ناوی را اینگونه توصیف می کند:

 

Flow of Energy, Spirits of Animals, deep connection,  A network of Energy That flows through all living things, all energy is only borrowed And one day you have to give it back,

 

جریان انرژی، روح حیوانات، ارتباط عمیق، شبکه ای از انرژی که در کالبد همه موجودات زنده ساری و جاری است، همه انرژی ها چیزی جز یک ودیعه نیستند که باید روزی آن را باز پس دهیم،

 

ناوی ها روح طبیعت را Eywa می نامند. ایوا روح مطلق است و روح هر موجود زنده ای که گرفتار مرگ می شود نزد او می رود. اجزای طبیعت با هم ارتباط عمیقی دارند. همه گیاهان از طریق ریشه های خود شبکه وسیعی را شکل می دهند که ارتباط موجودات زنده ناوی را فراهم می آورد و تعادل میان آنها را تضمین می نماید. جیک مرگ را بر اساس آموزه های ناوی اینگونه توصیف می کند:

 

your spirit goes with Eywa your body stays behind to become part of the people…

روح تو به نزد ایوا می رود و بدنت باقی می ماند تا به قسمتی از بدن دیگران تبدیل شود…

 

در ناوی همه چیز از درون درک می شود و هماهنگی با طبیعت را نیز که راز سعادت و زندگی خوب است باید با مراجعه به درون کشف کرد. ناوی ها حتی در زمان شکار و سایر فعالیت های روزمره بر اساس این کشف درونی و مراقبه باطنی و مراجعه به خود، راه درست را در می یابند. زمانی که نیتری دختر قبیله سعی دارد به جیک آموزش دهد که چگونه مرکب خود را رام نماید از او  می خواهد با هارمونی طبیعیت ایکان (جانوری که به عنوان مرکب استفاده می شود) هماهنگ شود تا بتواند از حرکت و رقص روح ایکان در جهتی که تمایل دارد استفاده کند. نیتری می گوید این چیزی است که جیک باید آن را درون خود احساس کند:

 

this you must feel inside,

 

اینو باید از درون احساس کنی…

 

تکیه بر حس درون در تصمیم گیری ها و باورهای قلبی و همچنین هماهنگ شدن با نوای طبیعت و احساس نمودن روح موجودات طبیعی، از مولفه های صریح و غیر قابل انکارِ الهیات طبیعی است.

 

دقت داشته باشیم الهیات طبیعی یعنی معنویتی که آواتار به آن فرا می خواند، ادعای هیچ گونه جنبه ملکوتی و متافیزیکی ندارد، بلکه تمام آنچه که در این آئین مورد توجه است شناخت ارتباط طبیعی است که انسان با موجودات دیگر و با روح حاکم بر همه موجودات برقرار می کند. دکتر گریس زمانی که سعی دارد مدیر اجرایی پروژه استخراج را قانع کند که تخریب درخت مقدس کار درستی نبوده است به او می گوید من از یک توهم جادوئی حرف نمی زنم، من از یک شبکه بیولوژیک گسترده در میان موجودات زنده روی پاندورا حرف می زنم که درست همانند عصب های مغز فعالیت می کند. به عبارت دیگر آنچه که از نظر آواتار دین آینده خواهد بود قرار نیست ابعاد ملکوتی از هستی را به روی ما بگشاید بلکه صرفا شناخت درست طبیعت و بُعد ناسوتی هستی است که در اینجا همه هستی به شمار می آید. در واقع الهیات طبیعی با انکار الهیات وحیانی بر پایه یافته های علمی و تجربه درونی، نوعی حس هماهنگی و یکپارچگی با طبیعت را برای فرد به همراه می آورد.

الهیات طبیعیِ آواتار چارچوب اصلی خود را از عرفان یهودی یعنی میراث کابالیسم اقتباس کرده است. لازم به ذکر است ارجاع به آموزه های کابالیستی در فیلم ها و سریال های مختلف امریکایی، در حال حاضر به اوج خود طی دو دهه اخیر رسیده است و این نشان آن است که این جریان فکری در آنچه دین نوین جهانی نامیده می شود، نقش و جایگاه ویژه ای خواهد داشت. کابالا یا قبّاله آموزه های عرفانی رمزی و غیر وحیانی است که از صده های گذشته در میان برخی رهبران یهودیان دست به دست شده است. عنوان این جریان، به دلیل ارجاع آن به عارفان یهودی کهن که قبل و پیش از این میزیسته اند قبّاله نامیده می شود که معبّر آن کابالا می باشد. ارجاعات فیلم آواتار به آموزه های یهودیان و عرفان قباله به حدی است که گویی جیمز کامرون قصد داشته است کابالا را به عنوان دین نوین جهانی معرفی نماید.

 

تقریبا تمامی نقد و تحلیلهایی که درباره آواتار در منابع نزدیک به کانون های مسیحی و یهودی قابل دسترسی است، اله ناوی Eywa را تلفظ دیگری از خدای یهودیان یعنی Yahweh معرفی کرده اند. ساکنان بومی پاندورا، Na’vi نامیده می شوند. Navi در زبان عبری همان نبی معنا می دهد که به شخص صاحب خبر و آگاهی اطلاق می شود. ساکنان پاندورا از شبکه ارتباطی بیولوژیکی در میان موجودات طبیعت خبر و آگاهی دارند که انسان ها از آن بی خبرند.  یکی از سکانس های آواتار به گفته برخی شاهدان در سینماهای اسرائیل لبخند رضایتمند تماشاگران را موجب شده است. نیتیری دختر قبیله زیر درخت مقدس، به جیک می گوید که زمان آن رسیده است یکی از دختران قبیله را به  همسری برگزیند. او  پیشنهاد می کند جیک با Ninat  ازدواج کند و در توصیف نینات می گوید: Ninat is a great singer .Ninet  Tayeb   خواننده زن مشهور اسرائیلی است و ارجاع به او در این فیلم به عنوان یکی از ساکنین ناوی، تلویحا این قوم را با بنی اسرائیل مشابهت می دهد. صرف نظر از ارجاعات کوچک اینچنینی، آنچه حائز اهمیت است تشابه مفهومی دین ارائه شده در این فیلم با آموزه های کابالیستی است به طوری که جیک میچلسون  دوستدار و مروج عرفان کابالیسم درباره آواتار می گوید: آواتار همان کابالیسم است که از فیلتر هندوئیسم عبور کرده است. تأکید این فیلم بر panentheism که از مولفه های کابالیسم نیز می باشد به حدی است که جیک میچلسون را به وجد آورده است.

 

مسأله مهم مرتبط با همه‏خدایی و همه‏در‏خدایی که در آواتار القاء می شود و از آموزه های مسلم کابالیستی است در حال حاضر با استفاده از شبکه گسترده تبلیغاتی در حال ترویج است. شاید در نگاه اول آواتار فیلمی در دفاع از طبیعت و ترویج زندگی مسالمت آمیز با آن به نظر آید. ولی این یک ساده اندیشی غیر قابل بخشش است. آواتار به چیزی فراتر از آن و پیچیده تر از آن فرا می خواند. اگر به دیگر بخش های پروژه بزرگ دین نوین جهانی توجه کنیم به مسأله مهمی به نام محیط زیست گرایی یا environmentalism خواهیم رسید.

 

هواداران محیط  زیست چند طیف مختلف را شامل می شوند. این جنبش اجتماعی که در ابتدا با انگیزه حمایت از منابع زیست محیطی در برابر آلودگی ها و مصرف نادرست انسانی شکل گرفت، اکنون در شاخه های اصلی خود به جنبشی فلسفی- آئینی تبدیل شده است که به سوی ستایش الهه مادری یا همان سیاره زمین و منابع طبیعی آن، سوق یافته اند.  یکی از رهبران اصلی و متنفذ جریان های محیط زیست گرایی الگور است، کسی که در دور اول ریاست جمهوری جرج بوش رقیب انتخاباتی او بود. الگور به دلیل فعالیت هایش در حمایت از محیط زیست، شهرت جهانی دارد. هرچند وی متهم است مأموریت دارد زمینه روانی پذیرش مالیات های سنگین جدید بر سوخت های فسیلی را در مردم امریکا فراهم آورد ولی برخی شواهد نشان می دهد پشت پرده فعالیت های او چیزی فراتر از این اتهامات باشد.

 

او در کتاب های خود ضمن جلب توجه خوانندگان به مسأله زیست بوم و محیط پیرامون با نگاهی فلسفی- آئینی فراتر از حفظ منابع طبیعی، همگان را به نوعی ستایش و پرستش در برابر زمین دعوت می کند. اقدامات الگور در القای نگاه عرفانی- آئینی به طبیعت به حدی است که برخی او را مفسر جدید برای انجیل خوانده و کتاب مهم او با نام « زمین در تعادل: بوم شناسی و روح انسان »(17) را « انجیل به روایت الگور» نامیده اند. در وابستگی الگور به کانون‏های ماسونی و صهیونیِ ایالات متحده شواهد کافی در اختیار همگان قرار دارد، اما صرف نظر از این شواهد، بررسی محتوای کتاب ها و سخنرانی های الگور نشان می دهد وی در پی قلب ماهیت نگاه ادیان نه تنها نسبت به طبیعت بلکه نسبت به تمامی شؤون زندگی است و تلاش می کند نگاه جدیدی را که تحت مفاهیم شبه عرفانی و آئینی الهیات طبیعی تعریف شده است، جایگزین آن نماید.

 

او در کتاب زمین در تعادل، با اشاره به روح پنهان طبیعت که در همه آن ساری و جاری است و شایسته ستایش و  پرستش است الهیات همه خدایی را که بر اساس آن خداوند در همه اجزای طبیعت پراکنده است به عنوان پشتوانه معنوی و فکری جنبش حمایت از محیط زیست، باوری لازم برای زندگی امروز می داند. به عبارت دیگر او در کتاب خود از حمایت معقول و معمول از طبیعت فاصله می گیرد و خواننده را به برقراری یک رابطه معنوی جدید میان خود و طبیعت فرا می خواند و به صراحت به پیوند افکارش با عرفان سرخپوستی و شمنیسم بومیان امریکا اشاره کرده و می‏گوید: « درک معنوی ما از جایگاه مان در طبیعت به فرهنگ بومیان امریکا باز می گردد…

 

ایدئولوژی غالب اروپای ماقبل‏تاریخ و بسیاری از دیگر مناطق جهان بر پایه پرستش الهه مؤنثِ زمین استوار بوده است، الهه ای که منشأ حیات است و تعادل را میان همه موجودات زنده برقرار می سازد. »(18) الگور پس از این فراز با لفظ دین از این رویکرد یاد می کند و معتقد است پس از ظهور ادیان مذکر فعلی، انسان به اقتضاء طبیعت اش و در پی هماهنگی با آهنگ طبیعت، به خدایی مؤنث باور داشته که در   طبیعت جلوه گر بوده است. و این درست همان چیزی است که در آواتار دیده می شود. درست به همین دلیل است که جیمز کامرون جامعه ناوی را شبیه به بومیان سرخپوست آمریکا به تصویر کشیده است. این شباهت تداعی‏گر باورهای طبیعت گرایانه و الهیات زیست محیطی است که سرخپوستان بدان ایمان داشته اند. جالب اینکه این عقاید پان‏تئیستی و شبه معنوی که به صراحت توسط الگور به عنوان یک مذهب ارائه می شود، به دلیل پوشش حفاظت از محیط زیست و دوستی با طبیعت به سرعت در سراسر دنیا از جمله ایران در حال انتشار است.

 

بنابر این رویکرد مدافع محیط زیستیِ آواتار نیز کاملا در جهت دین و آئینی است که این فیلم بدان فرا می خواند و همگی اینها تمهیدی است برای تثبیت اصول عقاید دین نوین جهانی که انتظار می رود به زودی مبانی خود را بر جوامع مختلف با گرایشات مذهبی گوناگون تحمیل نماید بدون آنکه در ظاهر با عقاید بومی این جوامع به مخالفت برخیزد. باید توجه داشت آنچه در       آموزه های اسلامی به عنوان مبانی حفظ محیط زیست از نظر اسلام قابل ارائه است، با اینگونه آموزه ها صرفا تشابه ظاهری دارد و تفاوت باطنی و محتوایی آنها غیرقابل انکار است. دقت داشته باشیم که تشخیص شِرک از شناسایی حرکت مورچه ای بر سنگ سیاه در دل شب تاریک دشوار تر است؛ و این مسأله اینگونه است. در مورد این مسأله به طور مشخص می توان گزارش مستقلی تنظیم نمود.

 

آموزه های کابالیستی که به تماشاگر این فیلم القاء می شوند، به باورِ همه‏در‏خدا انگاریِ حاکم بر داستان و آئین ارائه شده در فیلم خلاصه نمی  شود. درخت در فیلم آواتار جایگاه نمادین ویژه ای دارد. شبکه بیولوژیک طبیعت بواسطه درختان و ریشه آنها خود را گسترانیده است؛ اهالی ناوی نیز در تنه یک درخت غول‏آسا زندگی می کنند و از همه مهمتر معبد و مکان نیایش ناوی، جایی است که درخت روح ها  (Tree of Souls)، درخت صداها (Tree of Voices) و درخت مقدس (Secret Tree) نامیده می شود.

در این میان عبارت Tree of Souls یا درخت روح ها، تعبیر رایج برای اشاره به درختان ویژه ای است که در حکم نقاط عطف شبکه معنوی طبیعت می باشند و آمد و شد روح موجودات طبیعت به آنها بسیار زیاد است. جیمز کامرون برای نقطه تمرکز معنویت و جایی که روح طبیعت بهتر احساس می شود از نماد و تعبیری استفاده کرده است که قرن هاست در عرفان یهودی و کابالا به عنوان یک آموزه شناخته شده وجود دارد.

 

درخت روح ها (Tree of Souls) دقیقا تعبیری است که برای اشاره به برخی اسطوره های عرفانی یهودی مورد استفاده قرار می گیرد. این آموزه به اندازه ای در عرفان یهودی شناخته شده است که در بعضی موارد برای اشاره به اسطوره های عرفانی یهودی یا همان کابالا مورد استفاده قرار می گیرد. شهرت Tree of Souls به عنوان نمادی برای عرفان کابالا به اندازه ای است که هوارد شوارتز کتاب خود در باب اسطوره های عرفانی یهود و کابالا را با همین نام منتشر کرده است. در کتاب هوشع از تنخ  (19) آمده است که در بهشت درختی به نام درخت روح ها وجود دارد و ارواح تمام آنچه تا کنون آمده است و آنچه خواهد آمد در آن قرار دارد.

 

پدر عرفان کابالیسم، اسحاق لوریا(20) که شبکه عرفانی او را کابالای لوریانی می نامند، بر این باور بود که معادل درخت روح ها در بهشت، درخت های روح زمینی نیز وجود دارد. بر اساس آموزه های او درختان در طبیعت مأمن و جایگاه روح ها هستند. در شرح حال اسحاق لوریا آمده است که وی روزی شاگردان خود را برای تعلیم به میان طبیعت برد، ناگهان دید که روح های بسیاری درختان را احاطه کرده اند، او لحظاتی با روح ها سخن گفت، شاگردان که روح ها را نمی دیدند پرسیدند استاد با که سخن می گویید و اسحاق پاسخ داد اگر شما هم صدای آنها را می شنیدید می دیدید که چه روح های بسیاری در درختان حضور دارند. (21) این روایت درست همان چیزی است که در سکانس معرفی درخت روح ها به جیک در فیلم آواتار به تصویر کشیده شده است. در آواتار نیز نیتیری به جیک می گوید که درختان جایگاه روح ها هستند روح اجداد ما، و ما می توانیم صدای آنها را بشنویم.

 

باور به روح برای درختان از  آموزه های مسلم کابالای یهودی است. در شرح احوال خاخام ناخمان براتزلاف افسانه های زیادی در ارتباط با روح درختان آمده است از جمله آنکه او شبی را در مسافرخانه ای سپری می کرد، در نیمه های شب با ناله او ساکنان خانه از خواب پریدند و علت ناله ها را جویا شدند. خاخام براتزلاف از جا برخواست و دست به قلم برد و نوشت: هرکس درختی را قطع کند مرتکب قتل شده است. خاخام از صاحب مسافرخانه پرسید آیا این ساختمان بجای درختان قطع شده بنا شده است و او پاسخ داد آری. خاخام گفت شب در خواب روح درختان را می بینم که اشک می ریزند و موجب هراس من می شوند .(22)

 

از اینگونه افسانه های مربوط به درخت در کتاب های کابالا به فراوانی یافت می شود و همانطور که گفته شد به همین دلیل است که هوارد شواتز کتاب خود درباره اساطیر عرفان یهودی را درخت روح ها نامگذاری کرده است.

 

تصویر بالا: درخت مقدس کابالا ترسیم شده در دهه اول قرن بیستم. الهه مونث که در فیلم ایوا نامیده می شود در تصویر قابل مشاهده است. دو تصویر سمت چپ نیز نمادی از خلقت و نشئه های آن است که به درخت حیات مشهور است. این نماد که خلاصه عرفان کابالا را در خود جای داده توسط استاد موسس کابالا، موشه دلیون قرن ها پیش ترسیم شده است

 

قدیمی ترین و اصلی ترین متن کهنی که در آن به اسطوره درخت روح ها اشاره شده است، یکی از نوشته های موشه دِلیون(23)  ( استاد مؤسس کابالا) می باشد . (24) جالب این است که موشه دلیون کسی است که برای اولین بار از درخت کابالا سخن می گوید که شامل 10 نشئه است و آن را به صورت یک نمودار ترسیم می نماید. درخت کابالا که دقیقا با تعبیر درخت حیات (Tree of Life) خوانده می شود، نمادی از فلسفه کابالا درباره جهان هستی است و شامل ده تجلی یا صفت برای مبدأ هستی می باشد که در مراحل گوناگون ظاهر می شوند.

 

همانطور که ملاحظه می شود درخت به همان اندازه که در دنیای آواتار حضور دارد، در دنیای کابالا نیز حضور دارد و تمام عرفان کابالا در یک نمودار درختی به نمایش در می آید. تفسیر و توضیح عناصر موجود در درخت حیات کابالا که به آموزه های این عرفان اشاره دارد و با مضامین سینمایی آواتار نیز  پیوند عمیقی دارد، نیازمند فرصت جداگانه ای است و اطاله کلام در این موضوع ما را از هدف اصلی این گفتار دور می سازد.  در اینجا و بر اساس آنچه گفته شد تنها بیان این مطلب کفایت می کند که سینمایی آواتار در واقع پیامبر بلیغ عرفان کالاباست. مضامین و آموزه های عرفان کابالا که می توان آن را از مبانی پنهان دنیای جدید دانست، بدون آنکه نامی از آن به میان بیاید از طریق بسیاری از محصولات سینمایی در حال گسترش است و این، زمینه باورهای مشترک میان همه مردم زمین یا همان دین نوین جهانی را بر اساس آنچه مبتکران این پروژه می پسندند، فراهم می کند.

 

دین نوین جهانی و فرقه های نوظهور ، تکثّری که به وحدت پنهان می انجامد

 

از آنجا که مبانی کابالیستی و ماسونی دین نوین جهانی به سادگی و به طور مستقیم قابل القاء به ذهن پیروان ادیان مختلف سراسر جهان نیست، در حال حاضر این آموزه ها تکثیر و تنوع یافته و در قالب های گوناگون و متنوع به شکل دوره ها و فرقه های عرفانی، خودشناسی، خدای درون و همانند آن ارائه می شوند. تکثیر این آموزه ها بر اساس زیست‏بومِ فرهنگی هر منطقه شکل می گیرد. به عنوان مثل دوره های تفسیر حافظ، مولوی خوانی و حتی تفسیر قرآن هایی طراحی شده است که با اتکا به آموزه های کابالیستی بدون آنکه نامی از آن به میان آورند، به توضیح و تفسیر متون ادبی و دینی بومی ایران، می پردازند. جریان رسانه ای پروژه دین نوین جهانی در کنار انجمن ها و فرقه های عرفانی با ظاهر و ادبیات بومی، به تدریج سبب تحویل و قلب مفاهیم اصیل دینیِ جریان‏های رقیب شده و پیروان این ادیان را از درون با آموزه های زینت داده شده الهیات طبیعی مأنوس می سازد.

 

در حال حاضر مدعیان امام زمان بودن، جلسات مولوی خوانی، مدعیان ارتباط با ارواح، فرقه قانونیان، انرژی درمانی، عرفان حلقه، انجمن اکنکار، دوره عملی عرفان سرخپوستی، آموزش ایلیایی، فالون دافا، کلاسهای بودا شناسی تکمیلی در ماکو، فرادرمانی و بسیاری جریان ها و دوره های مشابه در تهران و سایر شهرستان های مهم کشور به طور گسترده فعالیت می کند. فهرستی از نام و آموزه های رهبران و مدیریت کنندگان بخش شناسایی شده این فرق ها در دسترس است که مطالعه آن یک نتیجه جالب توجه را به دنبال دارد.

 

در تمامی این فرقه ها به رغم تکثر و تنوع ظاهری اصول عقاید ثابتی ارائه می شود. تعادل و هارمونی با هستی (تعادل در الهیات طبیعی)، حضور روح مقدس یا برتر در کالبد شخص اول فرقه (آواتاریسم)، حضور روح گذشتگان مقدس در کالبد رهبر و یا اعضای فرقه (بازتولید یا همان تناسخ) و سلامت جسم، چهار آموزه ثابتی است که در همه این جریان ها و دوره ها یافت می شود. جالب اینکه حتی مدعیان امام زمان بودن نیز با فلسفه بافی های پیچیده سعی  می کنند به هواداران خود نشان دهند که روح امام زمان در بدن آنها حلول کرده است.

 

در جلسات تفسیر قرآن برخی از این فرقه ها، تأویل موسیقایی قرآن که همان تعادل و هارمونی با روح مقدس طبیعت است به عنوان معنای باطنی و حقیقی قرآن ارائه می شود. در گزارشات منتشر شده مربوط به برخی از این فرقه ها آمده است که سران گروه، خود آموزش های لازم را در سایر کشورها بویژه کانادا و امریکا گذرانده اند. حتی در صورتی که از ارتباطات مبهم و برون مرزی رهبران این فرقه ها چشم پوشی کنیم، مضمون مشترک و پنهانی آنها نشان از منشأ مشترکی برای قاطبه این جریان دارد، منشئی که به طور حتم با پروژه دین نوین جهانی در ارتباط است. شعور کیهانی که در فرقه حلقه عرفان معرفی می شود، روش درمانگری اغنایی‏-روانیِ متصدیان این فرقه و آموزه های آنها درباره خدای درون و مراقبه باطنی تماما مضامینی است که در مجموعه کتاب زوهار، مرجع شماره یک کابالا، یافت می شود.

 

تنها تفاوت آنچه هم اکنون در جلسات و ترم های فرقه حلقه عرفان در تهران و کرج و اصفهان و برخی شهرهای دیگر آزادانه به مردم آموزش داده می شود، با آنچه که در کتاب زوهار آمده است در این است که آن به زبان عبری است و این به زبان فارسی، نام آن کابالاست و نام این حلقه عرفان. آیا می توان تشابه عمیق و جامع آموزه های حلقه عرفان با کابالا را تصادفی دانست؟ بی شک پاسخ مثبت به این پرسش نمی تواند معقول و منطقی جلوه کند. تکثر فرقه ای با قالب و صورت بومی سبب    می شود، مضامین و آموزه های دین نوین جهانی با کمترین هزینه در سراسر دنیا منتشر شود.

 

ضرورت طراحی راهبرد رسانه ای تقابل با پروژه دین نوین جهانی در تأمین برنامه

 

هرچند آنچه گفته شد تنها اشاره ای کوتاه به پروژه ای است که در حال انجام است، اما همین مختصر برای باور به این خطر کافی است که تهاجم فرهنگی سالهای آینده از جنس میراث کابالاست. میراثی که بر خلاف تهاجم فرهنگی ابتذال، به معنویت فرا      می خواند و مقابله با آن دشواری های غیر قابل توصیفی دارد. بی شک خداوند حافظ دین خود خواهد بود و در نهایت این اسلام است که می ماند. آنچه در اینجا مدنظر است این است که با هوشمندی در درجه اول از دامن زدن به این جریان بپرهیزیم و سپس به اقدامات فعالانه متقابل بیاندیشیم.

 

تحقق این مهم نیازمند آن است گزینش تولید و نظارت محصولات رسانه ای که حامل اصلی این آموزه های متخاصم می باشند، نه صرفا بر پایه ملاک های شناخت شده ظاهری بلکه با اتکا به جریان شناسی این پروژه ها صورت پذیرد. در درجه بعد جریان فرهنگی عام با آگاهی بخشی در این حوزه می تواند از توابع منفی این پروژه تا حد زیادی بکاهد.. در صورت اهمال و بی توجهی به تدوین طرح مدیریت تقابلی پروژه دین نوین جهانی عواقب فرهنگی و فکری خطیری در انتظار جامعه ایران خواهد بود. استفاده از محصولات تصویری خارجی، ترجمه کتاب ها، مقالات روزنامه ای، شخصیت های کودکانه و کارتونی جدید، اسباب بازی ها، وسایل ارتباط جمعی، پوشاک و حتی برخی مواد غذایی از جمله مواردی است که پرداختن بی تأمل به آن می تواند سبب گسترش زودهنگام اهداف کسانی باشد که در پی استقرار دین نوین جهانی هستند.

 

پروژه رسانه ای دین نوین جهانی در سه مرحله تنظیم شده است:

 

آشوب باورها، تثبیت مفاهیم اولیه، معرفی نظامِ نوین ارزشی

 

این سه پلکان، الگویی کلاسیک و شناخته شده برای هر تحول بنیادین در ساختار باورهای جامعه هدف می‏باشد.

 

آشوب باورها:

 

در مرحله آشوب، انبوهی از باورهای متکثر و متنوع و الگوهای معرفتی گوناگون به سوی مخاطبان نشانه گرفته می شود. این اقدام سبب می شود پس از مدتی مخاطبان دچار سردرگمی در باورها شوند. هجمه آموزه ها و باورهای گوناگون سبب می شود که جامعه هدف نتواند آموزه های بومی و قابل قبول خویش را از غیر آن تشخیص دهد و یا در تفسیر آموزه های بومی به اندازه های با تنوع و تکثر مواجه می شوند که ارتباط متعصابه خود را با آنها از دست می دهد. آشوب باورها همواره در الگوی جنگ نرم مرحله پیشین و ضروری برای استقرار باورهای نوین است.

 

خدا‏شناسی (توحید)، فرجام‏شناسی (معاد و تقدیرفردی و تاریخی)، مرجع‏شناسی (نبوت و امامت)، جهان‏شناسی (مراتب فیزیکی و متافیزیکی خلقت)، مبدأ‏شناسی (چگونگی حضور انسان بر روی زمین و راز تولد نفس انسانی در ضمن یک فرایند طبیعی) و انسان‏شناسی (رابطه نفس و بدن، قوای انسانی، رابطه انسان و مبدأ آفرینش او) از جمله مفاهیم بنیادینِ دینی است که سینمای آمریکا در دو دهه گذشته به طور عام و در ده سال گذشته به صورت خاص و متمرکز به پیاده سازی نظریه آشوب درباره آنها پرداخته است.

 

تمامی فیلم ها و سریال های متعلق به کانون های فیلم سازی امریکا که به مضامین جادوئی، ادیان و اسطوره‏های سحرآمیز باستان، پیشگوهای دنیای نو و باستان، انجمن های رازآمیزگرا، زندگی پس از مرگ، قدرت‏های فراطبیعی انسان های خاص، حیات معنوی و فرقه های نو می پردازد، هر یک در واقع محقَق ساختن بخشی از مرحله آشوب باورها را عهده دار هستند. کارکرد آشوب ساز این گونه تولیدات با توجه به فقدان تبیین کافی از آموز های اصیل بومی در سالهای گذشته، دوچندان می شوند.

 

تثبیت مفاهیم بنیادین نوین:

 

این مرحله زمانی است که آشوب باورها به طور نسبی حاکم شده باشد. زمانی که شما خودتان عامل آشوب بوجود آمده باشید، این امکان را دارید که چند نقطه اتکا را به عنوان مفاهیم اولیه نظام ارزشی آینده، مورد تأکید قرار دهید. زمانی که مفاهیم اصیل دینی با خرافه و تخیل و موهومات منتشر شده توسط فیلمها به هم آمیخته شد و آشوب حاکم گشت، زمان آن می رسد که توجه مخاطب به چند مفهوم اولیه و بنیادین جلب شود و آنها را نسبت به سایر مفاهیم موجود قابل قبول تر بداند. این مفاهیم در واقع شالوده نظام ارزشی یا آئین جدیدی است که قرار است در مرحله بعد ارائه شود. حلول روح هستی در کالبد جسمانی، بازتولد روح یا تناسخ، تعادل با موسیقای هستی و ایمان به قدرت درون و مراقبه باطنی، از جمله مفاهیم اولیه دین نوین جهانی است که باید در مرحله دوم به تثبیت برسد. در این مرحله که از نظر زمانی می توان با مرحله آشوب همراه باشد، این مفاهیم در ذهن مخاطبان به عنوان آموزه هایی قابل پذیرش و نزدیکتر به واقع تثبیت می گردد تا در مرحله سوم آئین نوین بر پایه آنها بنا شود.

 

 

مفاهیم بنیادین اولیه برای دین نوین جهانی با ظرافت قابل توجهی در تاروپود درام های تولید شد در کانون های فیلم سازی مذکور، گنجانده شده اند. به عنوان مثال تولیداتی نظیر Tru Calling (series),  Push (2009), Painkiller Jane (2007), Dead Zone (series) این مأموریت را بر عهده دارند که پیش شرط های روانی لازم را برای ایمان به رهبران معنوی جدیدی همچون Alberto Villoldo که شاگردان او در دو سال گذشته در ایران نیز فعال شده اند، در ذهن مخاطبان مهیا سازند. این رهبران پیشگو و غیبگو مبلغان آموزه های دین نوین جهانی خواهند بود.

 

ارائه نظام ارزشی جدید:

 

مرحله سوم ارائه نظام ارزشی جدید و ساختار نوین به عنوان یک مجموعه واحد و منسجم است که به طور رسمی و فراگیر جایگزین نظام ارزشی پیشین می شود. در این مرحله بر اساس یک تئوری پساساختارگرایانه، لزوما نیازی نیست ساختار پیشین شکسته شود و ساختار ارزشی نوین جایگزین آن گردد، بلکه در صورتی که بتوان نظام ارزشی جدید و محتوای مورد نظر را در همان ساختار قدیم گنجاند، سناریوی موفق تری به انجام رسیده است.

 

آنچه که به مرحله ارائه ساختار نوین مربوط می شود، فیلم هایی هستند که به مخاطب القاء می کند آئینی که در اختیار اوست نمی تواند پاسخگوی نیازها و زُداینده مشکلات باشد، بلکه باید آئینی جدید را جستجو نمود که از بنیان متفاوت است. فیلمهایی چون Avatar (2009)، The Book of Eli (2010) و 2012 (2009) به این مرحله از پروژه دین نوین جهانی تعلق دارند و زمینه پذیرش یک ساختار معرفتی تازه را در اذهان مخاطبان فراهم می سازند.

 

بی شک حق بر باطل پیروز است، آنچه می ماند سربلندی یا سرافکندگی ماست…

http://www.alvadossadegh.com/fa/component/tag/%D9%81%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%88%D9%86.html

 

 

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 23, 2011 در Uncategorized, فکر, خبری

 

سرطان، قارچ است و قابل درمان میباشد

 

 

این مقاله از من نیست و به صورت ناشناس برای من ایمیل شده است، بدون هیچ کم و کاست برای دوستان عزیز پستش می کنم تا رعایت امانت را کرده باشم.

 

 

عکس جالبی ست، هشت میلیون انسان هر ساله در سراسر دنیا  از سرطان میمیرند، بیشتر از نصف این تعداد تنها در ایالات متحده، و پیش بینی شده که تا سال 2030 میزان جهانی آن به 12 میلیون خواهد رسید.

 سرطان بزرگترین عامل مرگ انسانهای پائین 85 سال است  و در آمریکا از هر چهار نفر یکی به آن مبتلا میباشد.

در واقع تمامی آنچه که موجب رنج و آلام و همینطور مرگ و میر آنها میشود از بیماری هایی ناشی میشود که کارتل های صنایع شیمیایی متعلق به اشراف از پیدا کردن درمانی برای آنها بطور سیستماتیک امتناع میکنند.(سیستماتیک = با هدف و برنامه ریزی شده ).

رئیس یک سازمان تحت کنترل راکفلر در اصلاح نژاد انسان دکتر ریچارد دی در حین صحبت در کنفرانسی که در مورد تحولات آینده جامعه جهانی در پیتزبورگ و در سال 1969 برگزار شده بود، از دکتر ها تقاضا میکند تا دستگاههای ضبط صوت را خاموش نمایند و نت برداری هم نکنند، تا اینکه او جزئیات یک لیست طولانی از تغییرات برنامه ریزی شده را بیان نمود. یک دکتر ولی نت برداری کرده بود و بعداً علناٌ در موردش صحبت نمود.

حالا، 40 سال بعد از آن، ما میتوانیم ببینیم که چگونه بطور استثنائی دکتر دی دقیق بود:

» ما میتوانیم تقریباً همه سرطان ها را همین اکنون معالجه نمانیم. اطلاعات آن درون پرونده ای در انستیتوی راکفلر موجود است، اگر روزی تصمیم گرفته شود که منتشر شود. «

دی همچنین گفت که » با اجازه دادن به اینکه مردم از سرطان بمیرند جلوی رشد جمعیت گرفته خواهد شد، آدم ها ممکنه از سرطان و یا از هر چیز دیگری بمیرند «!! این مردم روحی در بدن ندارند و به همین جهت چنین کارهایی میکنند.

کمپانی های داروسازی اعظم علاقه ای به درمان سرطان ندارند وقتی در حال انباشتن ثروت هنگفتی هستند که از راه زیر مراقبت گرفتن علائم این بیماری و با داروهایی نابود کننده و کشنده برای سلول ( سموم کشتار مردم) در  شیمی درمانی هستند، امّا این فقط  برای پول نیست، خاندان هایی که از یک رگه خونی هستند، اشراف حاکم، میخواهند که مردم رنج ببرند و زودتر از موعد بمیرند به عنوان روشی برای کنترل جمعیت.

به همین علت است که هر وقت کسی خارج از کمپانی های داروسازی یک روش مؤثر برای درمان سرطان کشف میکند، به سرعت توسط مؤسسات پزشکی و سازمان های دولتی مورد هدف قرار میگیرد.

یکی از اینگونه موارد دکتری ایتالیایی ست بنام تولیو سیمونچینی، یک مرد بزرگ و شجاع که از سر خم کردن در برابر فشارهای عظیمی که با آن روبرو شده – و همچنان ادامه دارد – امتناع میکند، پس از اینکه دریافت سرطان چیست و چگونه میتوان با آن مقابله کرد.

» اتهام » سیمونچینی این بوده که کشف کرد سرطان توسط قارچ کندیدا(Candida Albicans) بوجود میاید، یک ارگانیزم مخمر مانند که به تعداد کم در بدن زیست میکند حتّی در افراد سالم. سیستم دفاعی بدن بطور معمول آنها را تحت کنترل نگه میدارد. امّا هنگامی که کندیدا به یک قارچ قوی تبدیل میشود، برخی از مشکلات سلامتی را بدنبال خواهد داشت از جمله سرطان.

تولیو سیمونچینی میگوید که سرطان همین عفونت های قارچی کندیدا میباشد و اینکه توضیحات جامعه پزشکی در مورد سرطان به عنوان یک اختلال عمل سلولی کاملاً اشتباه است.

 

 کندیدا

سیمونچینی یک متخصص در تومور شناسی، اختلالات متابولیک و دیابت هاست امّا او از این هم بیشتر است. او یک دکتر واقعی ست، کسی که بدنبال کشف کردن حقیقت برای مصلحت بیمارانش میباشد و از پذیرش طوطی وار دیدگاه رسمی، اینکه دکترها چگونه باید عمل یا فکر کنند، امتناع میورزد.

او دگم موجود در انطباق فکری روشنفکرانه را با تمام مفروضات ثابت نشده اش، دروغ، تقلب و جعلیات آن به چالش گرفته است. او به سختی به انتقاد از تشکیلات های پزشکی می پردازد که همچنان به روش هایی که برای درمان و مقابله  با اپیدمی جهانی سرطان بیفایده هستند، ادامه میدهند.

از زمانی که به پزشکی ورود نمود دریافت که یک چیزی در رابطه با روش های درمان سرطان اشتباه ست:

» درد و رنج های وحشتناکی را میبینم. من در بخش اطفال مربوط به تومورشناسی بودم – همه این بچه ها میمیرند. من داشتم رنج میبردم وقتی میدیدم بچه های بیچاره با شیمیایی شدن، و با رادیواکتیو شدن میمیرند.»

عصبانیت و غم و اندوه از آنچه که شاهدش بود او را به سوی تحقیق برای فهمیدن، و در نتیجه درمان این بیماری ویرانگر هدایت نمود. او تلاش خود را با ذهنی باز و یک کاغذ سفید خالی از فرضیات خشک و تعلیمات تحمیلی توسط جریان رسمی » جامعه پزشکی  و علمی » شروع نمود.

 

چه تعداد دیگر از اینگونه کودکان معصوم باید با رنج و درد بمیرند تا مردم از نگاه کردن به دکتران به عنوان » خدایان دانای همه چیز » دست بردارند و میزان شگفت انگیز جهل موجود را درک نمایند؟!!.

سیمونچینی دریافت که همه سرطان ها به یک صورت عمل میکنند. اهمیت ندارد که در کدام قسمت بدن و یا چه فرمی به خود بگیرند. یک عامل مشترک وجود دارد. او همچنین دریافت که توده های سرطانی همیشه سفید هستند.

چه چیز دیگری سفیده؟ قارچ – کندیدا.

سیمونچینی متوجه شد که آنچه طبّ عمومی بعنوان رشد خارج از حد سلولی – توسعه تومورهای سرطانی – بدان معتقد است،  در واقع سلول هایی است که سیستم دفاعی بدن برای دفاع  از حمله کندیدا تولید میکند. او میگوید که مراحل به اینصورت دنبال میشود:

» بطور معمول کندیدا توسط سیستم دفاعی بدن تحت کنترل نگه داشته میشود، امّا هنگامی که سیستم دفاعی بدن تحلیل رود و تضعیف شود، کندیدا میتواند توسعه یابد و یک » کلنی » بسازد.

کندیدا سپس به یکی از اعضای درونی بدن نفوذ میکند و در اینصورت سیستم دفاعی میبایست به این تهدید به روش دیگری جواب دهد.

این » روش «، ساختن یک دیواره دفاعی با سلول های خودش میباشد و این گسترش یافتگی سلولهاست که ما آن را سرطان مینامیم. آنچه که اجازه میدهد سرطان بروز نماید، یک سیستم دفاعی تضعیف شده است. وقتی که سیستم دفاعی مؤثر عمل کند، مشکل را قبل از اینکه از کنترل خارج شود مهار میکند، و کندیدا را تحت کنترل نگه میدارد «.

 

 امّا درست هنگامی که تعداد سرطانی ها در سراسر جهان هر چه بیشتر افزایش پیدا میکرد چه اتفاقی در حال رخ دادن بود؟ یک جنگ تمام عیار و حساب شده بر علیه سیستم دفاعی بدن انسان ها که در هر دهه موذیانه تشدید شده است.

سیستم دفاعی توسط افزودنیهای خطرناک به نوشیدنی و غذا، کشاورزی شیمیایی، واکسیناسیون، تکنولوژی الکترومغتاطیسی و مایکرویوی، داروهای کمپانی های داروسازی و استرس موجود در » زندگی مدرن » تضعیف میشود.

کودکان امروز چه دفاعی خواهند داشت وقتی 25 واکسن تا قبل از دو سالگی به آنها تحمیل میشود، درست موقعی که این سیستم در حال شکل گرفتن است؟

این روشی ست که خانواده های اشراف ایلومیناتی برای کنترل انبوه جمعیت در نظر گرفته اند. با برچیدن دفاع طبیعی بدن در مقابل بیماری ها.

حال شک واقعی در اینست که، چه چیز سیستم دفاعی را از همه سریعتر نابود میکند؟

شیمی درمانی

پرتودرمانی را هم به آن اضافه نمائید. شیمی درمانی برای کشتن سلول طراحی شده است. به همین سادگی.

» آخرین درجه » مراقبت های سرطانی امروزه مسموم نمودن بیمار و امید داشتن به اینست که سلول های سرطانی را زودتر بکشند بعد از اینکه به اندازه کافی سلول های سالم را نابود کردند.

این سّم شیمی درمانی سلول های سیستم دفاعی را میکشند و آنها را تکه پاره میکنند. و کندیدا هنوز در آنجاست.

این سیستم دفاعی ویران شده بدن نمی تواند بطور مؤثر به کندیدا پاسخ دهد، و کندیدا به قسمت های دیگر بدن سرایت میکند تا پروسه دیگری را آغاز نماید. حتّی کسانی که به نظر میرسند که علاج یافته اند پس از عمل جراحی یا شیمی درمانی و همه گونه چک – آپ پاک و عاری شدن از تومورها راهم دریافت نموده اند، فقط ساعتی در حال تیک تاک کردن هستند.

سیستم دفاعی بدن آنها ویران شده است و فقط یک مدت زمان میبرد تا کندیدا باعث عودت دوباره شود. بطور خلاصه:

شیمی درمانی مردمی را میکشد که تصور میرود در حال درمان آنهاست.

البته، بجز گرفتن زندگی کار دیگری نمی تواند انجام دهد. یک نوع سّم است که نابود کننده سیستمی ست که ما برای سلامتی و قوی بودن به آن نیاز داریم.

وقتی دکتر سیمونچینی دریافت که سرطان یک عفونت یا هجوم  قارچی ست، بدنبال تحقیق در مورد چیزی رفت که قارچ را بکشد و در نتیجه سرطان را از بین ببرد. او متوجه شد که داروهای ضد قارچ کارگر نمی باشند، زیرا قارچ ها به سرعت تغییر رفتار میدهند و حتّی از دارویی که برای کشتن آنها تجویز شده تغذیه میکنند.

 

 

در عوض، سیمونچینی یک چیزی پیدا کرد بسیار بسیار ساده تر: سدیم بی کربنات. آری، ماده اصلی مورد استفاده در نان پزی.

او از همین استفاده کرد چون یک نابود کننده قوی قارچ ها میباشد و بر خلاف داروها، کندیدا نمیتواند خود را با آن » تطبیق » دهد. سدیم بی کربنات از راه دهان و توسط آندوسکوپی اعمال میگردد،(یک لوله دراز که دکترها برای دیدن داخل بدن و بدون عمل جراحی از آن استفاده میکنند). این روش اجازه میدهد که سدیم بی کربنات مستقیم بر روی سرطان – قارچ قرار داده شود.

مصریان قدیم خواص درمانی مواد ضد قارچ را می شناختند و کتابهای هندی تا هزار سال قبل توصیه نمودند که » مواد قلیایی دارای قدرت قوی » در مبارزه با سرطان هستند.

در 1983، دکتر سیمونچینی یک مرد ایتالیایی را معالجه نمود، جنارو سانگرمانو، کسی که با داشتن سرطان  ریه فقط چند ماه مهلت زندگی کردن برای او تعیین کرده بودند. چند ماه بعد او نمرد، او سالم به زندگی بازگشت و سرطان از بین رفته بود.موفقیت های بیشتری ادامه یافت و سیمونچینی یافته های خود را به سازمان بهداشت ایتالیا معرفی نمود به امید اینکه آنها در یک آزمایشات علمی تحقیقی نشان دهند که این کار میکند، امّا او درحال یادگیری مقیاس واقعی حقه بازی و فریبکاری در نظام  پزشکی بود.

 

 

مقامات نه تنها مدارک و مستندات او را نادیده گرفتند، بلکه او را از تجویز درمان هایی که مورد تائید سازمان پزشکی نیست محروم نمودند.

او توسط رسانه ها زیر یک رشته حملات شریر و تمسخر کننده قرار گرفت. سپس سه سال بخاطر ایجاد مرگ اشتباهی » بیمارانی که تحت مراقبت او قرار گرفته بودند زندانی شد. دستور به هر گوشه ای رسیده بود: سیمونچینی را هدف قرار دهید.

مقامات نظام پزشکی گفتند که ادعای او در مورد بی کربنات سدیم » دیوانگی » و » خطرناک » است ( البته فقط برای منافع کمپانی ها ی داروسازی خطرناک است ). یکی از » رهبران دکترها » حتّی سدیم بی کربنات را یک » ماده مخدر » نامید!

در تمام این مدت میلیون ها نفر از سرطان در حال مردن بودند که میتوانستند بطور مؤثر درمان شوند. این انسان نماها هیچ اهمیتی نمی دهند.

 دکتر تولیو سیمونچینی خوشبختانه، آدم ترسوئی نیست و او در اینترنت و گفتگوهای مردمی به انتشار کار خود ادامه داد. او موفقیت های قابل توجهی در کاهش و حذف کاملاً واقعی حتّی بعضی از سرطان ها که در مراحل پیشرفته و نهایی قرار داشته اند، با استفاده از بی کربنات سدیم کسب نموده است. در بعضی موارد این ممکن است ماه ها طول بکشد، امّا در بعضی دیگر، مانند سرطان سینه که تومور به آسانی در دسترس میباشد، در چند روز محو میشود.

مردم همچنین تحت راهنمائیهای دکتر سیمونچینی در حال معالجه کردن خود هستند. در آخر این مقاله لینک هایی وجود دارد که صحبت ها و تجربیات افرادی را که از این طریق معالجه و درمان شده اند را میتوانید مشاهده نمائید.

یافته های دو محقق و دانشمند انگلیسی نیز ثابت نموده که سرطان قارچ میباشد.پروفسور گری پوتر از گروه کشف داروی سرطان و پروفسور دن بورک. مجموع یافته های این دو برملا نموده که:

سلول های سرطانی دارای نوعی » نشان شیمیایی » منحصر بفرد هستند که سلول های عادی فاقد آن هستند. یک نوع آنزیم که «سیپ وان بی وان» تلفظ میشود.

سیپ وان بی وان  ساختمان شیمیایی چیزی را تغییر میدهد که سالوسترول نامیده میشود که بطور طبیعی در بسیاری از میوه ها و سبزیجات پیدا میشوند.  این تغییر شیمیایی سالوسترول را به یک عامل کشنده سلول های سرطانی تبدیل میکند، امّا هیچ صدمه ایی  به سلول های سالم وارد نمیکند.

 امّا نکته ای که نشان میدهد سرطان یک قارچ است در اینجاست: سالوسترول سیستم دفاع طبیعی در میوه ها و سبزیجات علیه حملات قارچی ست و بهمین جهت شما آنها را فقط در گونه هایی که در معرض آسیب های قارچی قرار میگیرند مشاهده میکنید، مانند توت فرنگی، ذغال اخته، تمشک، انگور، کران بری، سیب، گلابی، سبزیجات سبز ( به خصوص گل کلم و خانواده کلم )، کنگر فرنگی، فلفل قرمز و زرد، اووکادو، مارچوبه و بادمجان.

از طرف دیگر، کمپانی های داروسازی و بیوتکنولوژی از این امر بخوبی آگاهند و آنها برای تحلیل بردن این دفاع طبیعی در مقابل حملات قارچی عملیات عظیمی را براه انداختند که به دو صورت عمل میکند:

1- پاشیدن مواد شیمیایی ضد قارچ که در کشاورزی مدرن مورد استفاده قرار میگیرند قارچ ها را بطور مصنوعی می کشند، این بدین معنی ست که گیاهان احتیاجی به فعال کردن سیستم دفاعی خود – سالوسترول – ندارند و امروزه شما فقط آنها را در گیاهانی که به روش سنتی کشت شده اند پیدا میکنید.

2- این ضد قارچ های شیمیایی که بطور گسترده مورد استفاده قرار میگیرند یک متوقف کننده بسیار قوی  سیپ وان بی وان  میباشد و اگر شما غذاهایی را که به صورت شیمیایی تهیه شده_اند بخورید، اهمیتی نخواهد داشت که چقدر سالوسترول مصرف کرده باشید زیرا آنها به عنوان یک عامل نابود کننده سرطان فعال نخواهند شد. یعنی قادر به عملی که برای آن طراحی و خلق شده اند نخواهند بود.

این عمل اتفاقی نیست ویک طراحی حساب شده است. همانطور که حمله های مقامات برای نابود کردن تولیو سیمونچینی حساب شده است. اشراف میخواهند مردم از سرطان بمیرند، نه اینکه معالجه شوند. آنها از نظر روانی و احساسی تا آنجا که قادر به تصور کردنش هستید بیمارند و انسان ها را بصورت گاوان و گوسفندان نگاه میکنند.

برایشان مهم نیست که فریبکاری و سرکوب آنها چه مقدار زجر، رنج و مرگ را باعث میشود – از چشم انداز جنون آمیز آنها هر چه بیشتر بهتر. و این همان چیزی است که این مردم هستند… مجنون.

امّا سیمونچینی از سر خم کردن امتناع میکند و مبارزه خود را برای چیزی که او آنرا یک معالجه مؤثر برای سرطان میبیند ادامه میدهد. در حالیکه در دنیا تعداد مرگ و میر بخاطر سرطان مداوماً در حال افزایش است آنهم برای معالجاتی که کارگر نیستند و بر اساس فرضیاتی که هیچگونه واقعیتی ندارند اعمال میشوند.

این در واقع یک جامعه دیوانه است، هر چند، از چشم انداز خانواده های اشراف، همینطور هم باید باشد. خدا را شکر برای شهامت و متعهد بودن انسان هایی مانند تولیو سیمونچینی. ما نیاز به تعداد بیشتری انسان های امثال او داریم.

چه تقابل شخصیتی قویی بین او و کسانی که در خدمت تشکیلات پزشکی هستند وجود دارد؟ وقتی سیمونچینی چند هفته قبل در کلینیک شن سخنرانی کرد قبل از ورود او بعضی دکترهای محلی نظریات او را رد کردند و به تمسخّر گرفتند.

آنها به سخنرانی او دعوت شده بودند، که میتوانست برای بیماران آنها فواید بالقوه عظیمی در بر داشته باشد. صندلی هایی برای آنها رزرو شده بود تا صحبت های سیمونچینی را از نزدیک بشنوند و شانسی به آنها داده شد تا سؤالات خود را مطرح نمایند.

چه اتفاقی افتاد؟

آنها هرگز نیامدند.

لینک مقاله اصلی:

http://www.davidicke.com/articles/medicalhealth-mainmenu-37/29121

 

در لینک زیر میتوانید مدارک و شهادت دادن بیمارانی که توسط سیمونچینی درمان شدند را ملاحظه نمائید.

http://www.curenaturalicancro.org/testimonianze.htm

 

در این ویدئوی خارق العاده سرطان و نابود شدن آن را مستقیم ببینید.

http://video.google.it/videoplay?docid=-598800713255508140&hl=it

#

اف دی ای سازمانی که مسئول حفاظت از مردم آمریکاست و با پول مالیات دهندگان اداره میشود، همیشه در جهت منافع کمپانی های غول پیکر داروسازی برای از بین بردن کمپانی ها وتجار کوچک که داروهای غیر شیمیایی و طبیعی تولید میکنند تلاش مینماید و سعی بسیار در سانسور حقیقت دارد.

 

کندیدا را خودتان در بدن خود و بسیار ساده آزمایش کنید:

صبح بلافاصله پس از بیدار شدن در یک لیوان نیمه پر آب تف نمائید. سعی نکنید با دست و یا وسیله ای بزاق را از درون دهانتان بیرون بکشید، فقط تف کنید، هر قدر کم باشد مهم نیست. بعد از یک ربع یا نیم ساعت محتویات لیوان را به آرامی هم بزنید، سپس آنرا در مقابل نور بگیرید.اگر تف در بالای آب قرار گرفت و یا حل شد شما سالم هستید، امّا اگر لیوان را مکدر و غیر شفاف نمود بدن شما دارای بالانس یا تعادل کندیدا نیست. بهترین و مؤثرترین کار، تغییر شیوه غذا خوردن، روی آوردن به نوشیدن آب میوه و سبزیجات و دوری کردن از هر گونه خوردنی های بسته بندی شده، کنسرو شده و مخصوصاٌ فراورده های چینی ست.

 

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 21, 2011 در Uncategorized, خبری

 

نسبت به این 7 بیماری هوشیار باشید

یکی از مهم ترین اقدامات در مواجهه با هر بیماری، تشخیص صحیح آن است. تشخیص نادرست می تواند باعث تشدید بیماری های مزمن شود و یا درمان به موقع و سریع آن را با مانع مواجه کند. مراجعه به متخصص، داشتن حساسیت نسبت به وضعیت جسمی و مشورت با چندین پزشک متخصص می تواند مانع تشخیص بیماری ها شود. اما به هر حال تشخیص نادرست بیماری ها امری اجتناب ناپذیر است که به علل متعدد از جمله اشتباه های پزشکان و متخصصان و یا پرسنل آزمایشگاه رخ می دهد. در این مطلب به نقل از «ام اس ان بی سی» هفت بیماری که اغلب در مورد آن ها تشخیص نادرست اتفاق می افتد را ذکر می کنیم.

۱کم کاری تیروئید:

در کم کاری این غده، تیروئید، هورمونی به نام «تیروکسین» را به اندازه کافی که بدن به آن نیاز دارد تولید نمی_کند. این هورمون در تنظیم سوخت و ساز و رشد بدن نقش دارد. این خطر با افزایش سن بالا می رود و از هر ۵۰ زن یک نفر و از هر ۱۰۰۰ مرد یکی را تحت تاثیر قرار می دهد. کم کاری تیروئید اغلب به علت تولید آنتی بادی ها توسط بدن است که بر عملکرد غده تیروئید تاثیر می گذارد. اختلال تیروئید می تواند طی ۲۰ سال به وجود بیاید و احتمال دارد در مراحل اولیه قابل تشخیص نباشد و درمان نشدن تیروئید کم کار منجر به سکته قلبی می شود.
علایم بیماری: خستگی، بی حوصلگی، افزایش وزن، ناتوانی، خشکی پوست، درد عضلات، ورم دور چشم و ناتوانی در تمرکز از علایم کم کاری تیروئید می باشد.
تشخیص اشتباه: بی حوصلگی و افسردگی در زنان یائسه نیز دیده می شود، اغلب بیماران در سن ۴۰ و ۵۰ سالگی که تحت معاینه قرار می گیرند پزشکان این اختلال را در ارتباط با یائسگی و یا افسردگی تشخیص می دهند.
آزمایش: از طریق آزمایش ساده ای برای اندازه گیری میزان هورمون های تحریک کننده تیروئید و ماده ای به نام  تیروکسین، پزشک می تواند بیماری کم کاری تیروئید را تشخیص دهد.

۲آنژین صدری / بیماری قلبی در زنان:

حمله قلبی یکی از علت های عمده مرگ و میر زنان است. اما به دلیل تفاوت علایم آن در زنان نسبت به مردان، تشخیص آن مشکل است. زنان هم مانند مردان به آنژین صدری که به علت خون رسانی نامناسب به قلب به هنگام ورزش و یا کار بدنی سخت به وجود می آید مبتلا می شوند. این درد را می توان در قسمت های مختلف بدن احساس کرد.
علایم: درد نامشخص در قفسه سینه، اضطراب، غش و تنگی نفس. این علایم تقریبا همیشه متناوب و اغلب به هنگام فعالیت بدنی بروز خواهد کرد.
در صورت بروز علایم مشابه پس از صرف غذا این علائم نشانه سوء هاضمه است. اما اگر تنها به هنگام فعالیت بدنی بروز کند، به متخصص قلب مراجعه کنید.
تشخیص اشتباه: بروز علائمی نظیر غش کردن، کم آمدن نفس و یا حالت تهوع در زنان بیشتر است و می تواند سوء هاضمه، کم خونی و کم خوابی تشخیص داده شود.
معاینه: آزمایش فشار خون و کلسترول در افراد بالای ۴۰ سال و به ویژه در سیگاری ها و افرادی که فعالیت جسمی کمی دارند و در خانواده دارای سابقه بیماری قلبی هستند توصیه می شود.

۳بیماری های حاد انسداد ریه:

نوعی اصطلاح کلی برای دسته ای از بیماری های ریوی که شامل برونشیت و آمفیزم ( اختلالی که به علت باریک بودن مجرای تنفسی ایجاد می شود ) است، به کار می رود. این نوع ناراحتی معمولا به علت استعمال دخانیات به وجود می آید اما به علت عواملی مانند استنشاق آلوده کننده ها، گرد و خاک و گازهای شیمیایی نیز می توان به این بیماری مبتلا شد. به علت تشخیص ندادن صحیح این بیماری در اروپا، آمار مرگ و میر ناشی از آن نسبت به سرطان سینه، روده و پروستات بالاتر است. علایم: اگر سیگاری هستید و هنگام فعالیت بدنی دچار کمبود نفس و خس خس سینه می شوید، بهتر است هوشیار باشید. اگر به آسم مبتلا هستید، یک روز تنگی نفس دارید اما روز بعد ندارید. اما در بیماری حاد انسداد ریه کمبود نفس به طور تدریجی بدتر می شود و همراه با سرفه های حاد است.
تشخیص اشتباه: تشخیص دادن بیماری حاد انسداد ریه از آسم برای پزشکان کمی سخت است.
معاینه: آزمایش ریه.

۴آندومتریوز:

این مشکل وقتی رخ می دهد که سلول هایی که دیواره رحم را می پوشاند در قسمت های دیگر بدن مانند تخمدان، مثانه و روده نیز وجود داشته باشد. این سلول ها همانند سلول های رحم عمل می_کند و مانند دوران قاعدگی خون و بافت ها را از دست می دهد. اما از آن جا که خون راه خروجی ندارد، در بافت می ماند و باعث درد و التهاب می شود. این بیماری به سختی تشخیص داده می شود و می تواند منجر به آسیب های جدی شود. آندومتریوز علت ۵۰ درصد ناباروری زنان است.
علایم: قاعدگی نامنظم، شدید و دردناک، نازایی، احساس ناراحتی، خستگی مفرط و یا دشواری به هنگام دفع ادرار.
تشخیص اشتباه: این بیماری را با سندروم روده تحریک پذیر، درد قاعدگی و حتی دردهای ناشی از حالات روحی، روانی اشتباه می گیرند.
معاینه: معاینه لگن، سونوگرافی و یا آزمایش خون به همراه سابقه پزشکی.

۵ سلیاکیا بیماری کئولیاک

در این بیماری سیستم ایمنی بدن به مواد غذایی حاوی گلوتن ( مخلوطی از پروتئین های موجود در غلات مانند نان و پاستا ) واکنش نشان می دهد. این بیماری به پرزهای روده کوچک به نام «ویلی»  که در هضم غذا نقش مهمی دارد حمله می کند تا مانع جذب مواد غذایی شود. بیمارانی که دچار این ناراحتی می شوند با افزایش خطر کم خونی رو به رو هستند و در صورت تشخیص ندادن بیماری احتمال ابتلای آنان به سرطان روده زیاد می شود. از آن جا که این بیماری نامتعارف، اغلب در کودکان دیده می شود، آخرین موضوعی است که به ذهن پزشکان می رسد. اما در سال های اخیر از هر ۱۰۰ نفر، یک نفر را گرفتار می کند.

علایم: خستگی، افزایش و یا کاهش وزن بدون دلیل خاص، درد معده، اسهال، نفخ، ترش کردن. بعضی از بیماران نیز با زخم دهان مکرر و یا برجستگی های تاول مانند روی دست روبه رو می شوند.
تشخیص اشتباه: این بیماری را به طور اشتباه با کم خونی و یا سندروم روده تحریک پذیر اشتباه می کنند.
آزمایش: آزمایش خون می تواند وجود «تی تی جی «و «ایی ام آ»  نوعی آنتی بادی هایی که بدن در واکنش به خوردن گلوتن تولید می کند را تشخیص دهد.

۶بیماری پارکینسون:

این بیماری نوعی اختلال پیشرفته عصبی است که باعث لرزش و سفت شدن عضلات و ضعف و نداشتن تعادل به هنگام راه رفتن می شود. از آن جا که آمار مبتلایان به این بیماری بسیار پایین است، تشخیص دادن آن کمی سخت می باشد.
علایم: سفت شدن عضلات و حرکت کند در ۷۰ درصد از بیماران قابل مشاهده است.
تشخیص اشتباه: گرفتگی عضلات شانه و یا لرزش، که اختلال بی خطری است در بعضی از قسمت های بدن باعث لرزش می شود.
معاینه: برای تشخیص این بیماری، باید از اسکن و «ام آر آی»  استفاده کرد.

۷آریتمی قلب:

غیر طبیعی بودن ریتم قلب می تواند به حمله قلبی کشنده منجر شود که جوانان را نیز تهدید می کند. اما به خاطر سن پایین علایم این بیماری درست تشخیص داده نمی شود. در صورت تشخیص به موقع این بیماری قابل درمان است.
علایم: حدود ۸۰ درصد مرگ و میر بر اثر این بیماری بدون هیچ اخطاری ظاهر می شود اما تنها ۲۰ درصد با علایم اولیه خود را نشان می دهد. علایم این بیماری غش کردن ناگهانی، کمبود خواب، درد در ناحیه قفسه سینه به هنگام ورزش و تپش قلب است.
تشخیص اشتباه: در اغلب بیماران بیماری صرع تشخیص داده می شود و یا این که فرد را سالم تشخیص می دهند.
معاینه: از طریق نوار قلب این بیماری قابل تشخیص است، افرادی با این علایم و یا سابقه خانوادگی باید مورد آزمایش قرار گیرند.

روزنامه خراسان

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 19, 2011 در Uncategorized, ژنتیک, خبری

 

توکسو پلاسما تی گوندی و کنترل میزبان

نصف مردم جهان آلوده به انگلی به نام «توکسو پلاسما تی گوندی» هستند.
توکسو پلاسما تی گوندی، انگلی است در روده گربه و تخم های آن بوسیله جانورانی که گربه به شکار آنها علاقه دارد ، مانند موش، پراکنده می گردد و ناقل آن است.

دانشمندان دانشگاه اکسفورد کشف کرده اند، موش سالم در جایی که گربه ها آن را به عنوان قلمرو انتخاب و مانند همه گربه سانان دیگر بوسیله ادرار علامت گذاری نموده اند، به شدت هراسیده و از آن محل اجتناب می کند.

اما زمانی که همان موش بوسیله انگل «توکسو پلاسما تی گوندی» آلوده می شود، علاقه خاصی به بوی ادرار گربه نشان داده و به آنجا رفته و می ماند تا آنکه بوسیله گربه شکار شده و در اثر آن انگل به محل تولید مثل خود که روده گربه است باز گردد.

حال که توکسو پلاسما می تواند در رفتار موش ها تغییر ایجاد نماید، آیا می تواند در تغییر رفتار انسان نیز موثر باشد؟
دکتر «ایی فولر تروی» ،از انستیتو پزشکی تحقیقاتی استنلی ، جواب می دهد : بلی،
یک فرد شیزو فرنی  محافظ دور نرون هایش صدمه دیده و این انگل نیز چنین کاری را با نرون ها  انجام می دهد.
زنانی که بشدت به چنین انگلی آلوده اند، بچه هایی به دنیا می آورند که به بیماری شیزوفرنی دچار هستند.
بیماری شیزوفرنی به وسیله دارویی به نام «هالوپیرودول» که یک داروی روان گردان است کنترل می گردد، عجیب آنکه این دارو موجب از بین رفتن این انگل نیز می شود.

در تحقیقات دیگر ، انگل شناس پراگی به نام «یوروسلاو  فلاگر»، دریافت، مردان آلوده به این انگل بسیار بدبین و حسود،  خانم ها نیز مهربانتر و اجتماعی_تر می گردند.

http://www.livescience.com/technology/060210_technovelgy.html

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 15, 2011 در فکر, مغز, ژنتیک, خبری

 

و کنترل فکرDicrocoelium Dendriticum

آیا چیزی بنام کنترل فکر وجود دارد یا فقط توجیهی برای کارهای اشتباه ماست.

آیا می توان افکار را کنترل نمود یا خیر؟

حال سوال مشکل این است:

آیا افکار شما کنترل می شود؟

اگر به سرعت پاسخ دهید: خیر، راجع به آن تا به حال فکر نکرده اید! اگر جواب دهید بله، سوال دیگر این خواهد بود، چگونه فهمیدید؟ زیرا کسانی که تحت کنترل هستند خودشان چنین درکی را ندارند ، مگر آنکه با اثبات به آنان نشان داده شود.

از بدو زندگی تحت کنترلیم، از پدر و مادر و مدرسه ، جامعه و غیره سعی در کنترل فکر و رفتاری ما دارند تا بتوانیم خود را وفق داده و به راحتی زندگی کنیم، بنابراین تمامی کنترل کننده ها بد نیستند، تنها آنانی بد_اند که می خواهند از کنترل شخص، منافعی عاید شان شود، و زار شدن و از بین رفتن زندگی آن شخص هیچ گونه تاثیری در روش آنان ندارد.

چرا این مبحث را شروع کردم؟

یکی از دوستان کلیپی فیلمی را از سایت TED.com معرفی نموده بود، و نشان می داد فیلسوفی راجع به مورچه ایی صحبت می کند که تحت کنترل انگلی قرار گرفته و بالای علفی بلند رفته و منتظر می ماند تا چرنده ایی آمده تا او را بخورد و از این موضوع  مورچه نه تنها سودی نمی برد بلکه جان عزیز خود را نیز از دست می_دهد، پس آنگه او مذاهب را مانند آن انگل دانست.

اجازه دهید مقداری راجع به انگل و چگونگی کنترل مور بیچاره بگویم:

این انگل Dicrocoelium dendriticum نام دارد که به آن lancet flukes نیز می گویند و در کبد چرندگان زاد و ولد می کند (انسان هم می تواند میزبان خوبی باشد)، تخم های آنان بوسیله فضولات دفع می گردد، زیرا که باید در بدن حلزون سر از تخم بیرون آورد.

حلزون تخم ها را می خورد. تخم ها در شکم حلزون رشد کرده و سر از تخم در می آورند و سپس به قسمت تنفسی حلزون رفته و سبب می شوند تا حلزون با سرفه که همراه خلط است آنان را به بیرون بیفکند.

خلط حلزون شیرین است و مورچه را به طرف خود جذب میکند. مور ها، انگل های جوان را همراه با خلط می بلعند و آنها نیز به سیستم عصبی مورچه نفوذ می کنند. در این حالت مورچه اگر در زیر افتاب بماند هم خود و هم انگل از شدت گرما تلف می شوند.

پس چاره چیست، انگل چگونه می تواند به محل تولید مثل خود که کبد چرندگان است باز گردد؟

او مورچه را آزاد می گذارد که کار روزانه خود را انجام دهد، اما در زمان غروب آفتاب که مورچگان به لانه خود باز می گردند، مورچه های آلوده از گروه جدا شده تا گرمای روز را از تن خارج سازند، آنان به بالای بلندترین علفی که پیدا می کنند رفته تا نسیمی دل انگیز، خنک شان سازد. این کار را همه روز انجام داده تا بالاخره چرنده ایی آنها را به بلعد..

 

چگونه می توان چنین رفتاری را با رفتار پیامبران، و پیروان آنان مانند  مارتین لوترکینگ، مهاتما گاندی که می_گفت راه و روش مقاومت را از امام حسین (ع) یاد گرفته ام، مقایسه نماید.

برای دین باید تعریفی آورد و سپس راجع به آن بحث نمود.

راجع به کنترل فکری که او بحث می کرد در کتاب کنترل فکر از راه دور سایت mindcontrol.ir   صفحه 60  در فصلی به همین نام بحث شده است و تعریف آن با تعریفی که من از دین می دانم بسیار متفاوت است.

در یاداشت بعد راجع به انگلی دیگری که فکر را کنترل می کند اما میزبانش انسان است می نویسم.

 

همیشه شاد و پر امید باشید

 

 
بیان دیدگاه

نوشته شده توسط در ژانویه 13, 2011 در فکر, مغز, ژنتیک, خبری